روش تدریس جغرافیا

روش تدریس جغرافیا
آموزش و پرورش يك جامعه در دوره آموزشهای عمومی بايد افراد را به سمت كسب مهارتهای كلامی، جسمی، علمی و مهارتهای اجتماعی و محیطی هدايت كند و شخص را آمادهی ورود به اجتماع نمايد و این همان اجتماعی شدن است البته با رعایت مطلوبیت و داشتن کیفیتهای یک زندگی خوب. اجتماعی شدن جريانی است كه در آن مهارتها، انگيزهها، ارزشها، هنجارها و رفتارهای فرد شکل میگيرد تا فرد در جامعهی فعلی يا آتی نقش مناسب و كارآمد داشته باشد.
ضرورت و اهمیت برنامه درسی جغرافیا
پویایی هر جامعهای به وجود شهروندانی آگاه، مسئولیتپذیر، مشارکتجو، مشارکتپذیر و دارای تعهد بستگی دارد. برنامه درسی جغرافیا نیز در همین راستا و در جهت تربیت شهروند آگاه و مطلوب قدم برمیدارد. شهروند به کسی گفته میشود که عضو واحد سیاسی مشخصی به نام کشور است و دارای حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی است. لذا شهروند مفهومی گستردهتر از شهرنشینی دارد و همهی ساکنان کشور-اعم از شهری و روستایی –را به عنوان واحد ملت شامل میشود.
در قالب درس جغرافیا دانشآموزان با درک و فهم مسائل و موضوعات جامعهی محلی، محیط پیرامون و کشور خود و جهان چگونگی تعاملات خود و محیط را فرا میگیرند و به مهارتهای لازم جهت نحوهی برخورد مسئولانه با محیط طبیعی و محیط اجتماعی مجهز میشوند. یکی ازضرورتهای اساسی وجود این برنامه درسی، لزوم ایجاد عشق و علاقه نسبت به سرزمین و حفظ کشور، شناخت منابع و استعدادهای آن و توانهای محیطی و جغرافیایی آن و حفاظت و استفادهی معقولانه از آنهاست و شاید ایجاد خودباوری و روحیهی اعتماد به نفس از اهداف و رسالتهای این درس باشد.
ما باید این را به یاد داشته باشیم که ما در آموزش و پرورش به دنبال تحقق اهدافی هستیم که در آن شهروندان مطلوب را تربیت کنیم نه کسانی که خوب تست می زنند و فن پاسخ دادن به سوالات چندگزینهای را بلد هستند. گاهی یادمان میرود هدف کتاب چیست، یک علتش خود ما هستیم و علت دیگر آموزش و پرورش است. ما در ایران از همان اول بچههایمان را برای کنکور و تستزنی تربیت میکنیم.
در تمام جهان و همچنین کشور ما هدف آموزش و پرورش بار آوردن شهروند مطلوب است؛ یعنی افرادی که بتوانند زندگی خوبی داشته باشند. هدف آموزش و پرورش دانشگاه رفتن نیست؛ بلکه این یکی از اهدافش می باشد. عدهای از افراد به ادامۀ تحصیل علاقه دارند و به دانشگاه میروند، اما عدهای دیگر به ادامۀ تحصیل علاقه ندارند و به دانشگاه نمیروند. ما در جایگاه افراد آموزشدهنده در جهت آموزش شهروند مطلوب وظیفهای بر عهده داریم. شهروندی که بتواند زندگی خوبی داشته باشد، نه به حریم دیگران و حریمهای محیط طبیعی تجاوز کند و نه اجازه دهد به حریم او تجاوز شود. شهروندی که هم حدودش را بداند و هم مطالبات خودش را. شهروندی آموزش که تفکر نقادانه همراه با عقلانیت داشته باشد.
شهروند مطلوب آگاه است و آگاهانه کنش میکند. بخشی از مسئولیت آموزش چنین شهروندی، وظیفهی ما دبیران جغرافیا است و به گمان من بخشی از اصلاح جامعه به اصلاح آموزش جغرافیا در مدارس مربوط است. ما تلاش میکنیم دانشآموزان خوب بنویسند تا خوب نمره بگیرند و خوب تست بزنند. این فرآیند آموزش همسو با اهداف غایی آموزش و پرورش نیست. درکنار کتب تخصصی درس جغرافیا میتوان با ترغیب دانشآموزان به مطالعات جانبی و کتب مرتبط به صورت تدریس معکوس، پروژه محور و مساله محور، دانشآموزان را با داشتهها و توانمندیهای کشور آشنا کرد و احساس شور و شعف و غرور در آنها ایجاد کرد. شهروند مطلوب فردی است که تبعه یک سرزمین با حدود سیاسی معین است.
روستانشینان، کوچنشینان، شهرنشینان و کلانشهرنشینان همگی شهروند محسوب میشوند. یک شهروند روستانشین باید بداند فرسایش خاک چیست و با طبیعت آگاهانه تعامل کند. او باید با مفهوم حریم رودخانه آشنا باشد تا شرایط را با عملکردهای نسنجیده خود برای اثرات سوء سیل تشدید ننماید. ورود انسان به بستر رودخانه به خصوص بستر طغیانی آن همواره موجبات تسهیل سیل را فراهم آورده است.
بنابراین دبیر جغرافیا نیز وظیفهی آموزش به دانشآموزان برای رسیدن آنها به جایگاه فکری بالا برای تبدیل شدن به شهروند مطلوب، مسئول و آگاه است. در قالب درس جغرافیا، دانشآموزان به درک و فهم مسائل و موضوعات جامعه، محیط پیرامون و کشور خود و شکل گیری تعاملات خود را فرا میگیرد و به مهارتهای لازم جهت نحوهی برخورد مسئولانه با محیط طبیعی و محیط اجتماعی مجهز میشود و در واقع تعریف جغرافیا رابطهی متقابل انسان با محیط هم همین موضوع را میگوید. دهها سال است که این تعریف عنوان میشود و هدف تغییری نکرده است.
یکی از ضرورتهای وجود این برنامهی درسی لزوم ایجاد عشق و علاقه نسبت به سرزمین، کشور، شناخت مردم، زبانهای محلی، جغرافیای محلی و حفاظت و استفادهی مسئولانه از آن دانست و شاید ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس یکی از اهداف و رسالتهای این درس باشد. معمولاً زمانی که حرف از اعتماد به نفس میشود ما به مسائل روانشناسی فکر میکنیم. اما درک جغرافیا بالاترین حس خودباوری و اعتماد بنفس را در فرد ایجاد میکند. چرا که فرد با منابع و ذخایر طبیعی، تنوع آب و هوایی کشور، نیروی انسانی، موقعیت جغرافیایی، شکل سرزمین و…. محل زیست خود آشنا میشود و غرور ملی در او شکل میگیرد.
ما باید این مسائل را در ذهن بچهها جا بیندازیم. چرا که هر یک از دانشآموزان ممکن است به جایگاه مدیریتی برسند و این آشناییها در عملکرد و تصمیمگیری او برای کشور تأثیر بگذارد. ما دانشآموزانی را در اختیار داریم که در آینده یا در جایگاههای مدیریتی قرار میگیرند یا به عنوان شهروند عملکردهایشان در روند فعالیتهای محیط اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود و هر قدر آگاهی و شناخت آنها از محیطشان بیشتر باشد میتوانند بهترین تصمیمات را بگیرند چرا که تصمیم مناسب مبتنی بر اطلاعات دقیق و شناخت میباشد. ایران کشوری بسیار غنی از نظر منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی است. موقعیت ایران به قدری استراتژیک است که صرفاً از جهت انتقال نفت کشورهای شمال به آبهای آزاد کسب درآمد میکند.
من وقتی کتاب «توانهای محیطی ایران» نوشتۀ دکتر محمدعلی رهنمایی، استاد دانشگاه تهران، انتشارات وزارت مسکن و شهرسازی سابق را خواندم احساس غرور کردم. ما سرزمین بسیار ثروتمندی داریم، علاوه بر نفت، دومین کشور از نظر ذخایر مس در جهان هستیم و تا 50 سال آینده این ذخیره تأمینکنندهی نیاز ما است. ایران برای 10 هزار سال آینده خاک دارد و کشوری مانند امارات متحده عربی مجبور است خاک وارد کشورش کند. سلسله کوههای ایران بینظیر و ارزشمند است.
معدن سیمان صوفیان در شبستر با وجود برداشتهای بسیار، همچنان پابرجا و دارا است. دانشآموزان ما مدیران، رئیسجمهوران و تصمیمگیران آیندۀ کشور ما هستند و ما باید مسئولانه به آنها آموزش دهیم. گاهی مواقع تصمیمات غیرکارشناسی مدیران شهری و روستایی باعث از بین رفتن گونههای نادر گیاهی (گون و…) یا آبراههای به ظاهر خشک در داخل شهرها و روستاها میشود که بعدا منجر به پیامدهای منفی طبیعی میشود که نشان از عدم شناخت از محیط پیرامون دارد و دبیران و اساتید جغرافیا باید بیش از پیش به آگاهی بخشی بپردازند و خوشبختانه کتب جدید جغرافیا در متوسطه این پتانسیل را فراهم میکنند و بسیار کارشناسی شده و کاربردی تنظیم شدهاند که جا دارد از مولفین تشکر کرد.
یکی از اعضای شورای شهر تبریز در همایش «توانمندیها و تنگناهای توسعه» گفت ما توانستهایم با بودجهی کم یک پارک جنگلی بسازیم و توقع داشت استادان جغرافیا او را تشویق کنند اما یکی از استادان گفت که این کار تهدید محیط زیست است و زیستگیاهی گون را از بین میبرد. این استاد افزود که شما درختچههای نادر جهان که در تبریز بودهاند کندهاید تا درختی غیربومی و پرهزینه را بکارید. شما میتوانستید با وجود همین درختچهها پارک را زیباسازی کنید و پارکی تاریخی-جغرافیایی بسازید. علت این امر عدم آموزش صحیح و آگاهی اعضای شورای شهر و مسئولان زیباسازی آن پارک جنگلی است. بنابراین پرورش «تفکر انتقادی» در دانشآموزان موجب داشتن مدیرانی با فکر و اندیشه میشود که در جهت توسعۀ کشور به درستی عمل میکنند.
باید منابع و ظرفیتهای کشور را به دانشآموزان بشناسانیم. تا شناخت اتفاق نیفتد برنامهریزی صحیح اتفاق نمیافتد. علم جغرافیا، علم مطالعهی تنوعها و تضادهاست و انسان نیز به دنبال تنوع است. اینکه تمام پارکها در کشور یک نوع درخت داشته باشند، چیز خوبی نیست چرا که تنوع محیطی را از بین میبرد. اینکه تمام ساختمانها در تمام کشور یک نوع سنگ و نوع سازه را داشته باشند زیبا نیست و تنوع محیطی را از بین میبرد. یکی از ویژگیهای شهروند مطلوب این است که برای انجام کارها ابتدا به دنبال شناخت پیدا کردن است، بنابراین به دنبال کارشناس میرود و کارها را کارشناسی شده انجام میدهد.
ما در جایگاه دبیران جغرافیا باید حس مسئولیت نسبت به محیط طبیعی و محیط اجتماعی و احساس تعلق و هویت را در دانشآموزان احیا کنیم و پرورش دهیم. به قول ارسطو همه چیز در ذهن انسانها هست و ما وظیفه داریم این دانستهها را به آنها یادآوری کنیم. عدم تدریس درست جغرافیا و عدم اهمیت به آن موجب فاجعههای زیادی از جمله سیل میشود و البته در این بین چگونه تدریس کردن مهم است به طوریکه ضمن اینکه تدریسمان جذاب باشد اقرات درحد حیطهی روانی-حرکتی و رفتاری نیز اتفاق بیفتد و تدریس ما منجر به تغییر رفتار شود.
روش های تدریس متناسب با رشته جغرافیا
تسلط معلم بر روشها و فنون آموزشی يکی از ملاكهای شايستگی معلمان به حساب میآيد. در واقع بسياری از صاحب نظران اين ملاك را بر ديگر ملاكهای شايستگی معلمان ترجيح میدهند. پيروان اين ملاك، معلم را مانند فرد صاحب فن ديگری میدانند كه هر چه بر فوت و فن كارش مسلط باشد در كارش موفقتر خواهد بود.
روش عبارت است از سازماندهی فرآيند ياددهی – يادگيری و روش تدريس عبارت است از تعامل يا رفتار متقابل معلم و شاگرد بر اساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ايجاد تغيير در رفتار شاگرد. در اين نوشتار سعی شده است كه با تعدادی از روشهای كاربردی در تدريس پرداخته شود و بيشتر تاكيد بر روشهای مشاركتی و روشهای فعال تدريس می باشد. ممکن است دبیری اطلاعات خوبی داشته باشد اما روش انتقال آن اطلاعات به دانشآموز را به خوبی انتخاب نکرده باشد.
جغرافیا رشتهای است که برای آموزش آن روشهای متنوعی وجود دارد. ما باید از روش انتقال مستقیم و سخنرانی در درس جغرافیا حداقل استفاده را بکنیم. 30 سال سخنرانی در کلاس درس معلم را نیز فرسوده میکند. بهروز نبودن معلم، نه از لحاظ علمی بلکه از لحاظ اجتماعی یکی از مشکلات آموزش است. من یکبار دانشآموزان را به زمین کشاورزی نزدیک مدرسه بردم و تأثیر نوع شخم زدن در فرسایش خاک را به آنها آموزش دادم. شخم میتواند عمودی یا افقی باشد.
اگر عمودی شخم بزنیم آب جریان پیدا میکند و خاک را میشوید و بذرها را میآورد پایین. در نتیجه ما از هر هکتار زمین کشاورزی دیم 800 کیلوگرم گندم برداشت میکنیم اما کشورهای توسعهیافته از همان زمین 5 تن گندم برداشت میکنند. نوع شخم زدن نه تنها در میزان برداشت محصول تأثیر دارد بلکه باعث فرسایش خاکی میشود که برای تشکیل هر سانتی متر مکعب آن 1000 سال زمان نیاز است؛ بنابراین شخم باید افقی باشد. اما چون تراکتورهای ما پیشرفته نیست، وقتی افقی شخم میزند چپ میشود.
چند سال پیش وقتی با قطار به تهران میآمدم، مردی مرا دید و گفت شما 15 سال پیش معلم من بودهاید و تنها درسی که از شما یاد گرفتم آن درسی بود که ما دانشآموزان را برای آموزش به تپۀ نزدیک مدرسه بردید. من به خانه رفتم و آن اطلاعات که مربوط به کشاورزی بود به پدرم هم انتقال دادم و در واقع بعد از چند سال ملاقات با دانشآموزم به من بازخورد داد که روش تدریس بازدید چقدر کارساز بوده است. افرادی که تحصیلات جغرافیایی دارند کارهای مدیریتی را خوب انجام میدهند.
به این علت که دید ترکیبی و سیستماتیک و کلینگر دارند و در هر سیستمی قرار بگیرند با همان دید فعالیت میکنند. اگر مطالب و مفاهیم بسیار خوبی که در کتابهای جغرافیا وجود دارد را در جهت ایجاد حس مسئولیتپذیری، هویت و تعلق خاطر نسبت به محل زندگی هدایت کنیم آیندهی بسیار خوبی برای کشورمان رقم میزنیم.
روش تدریس
برای انتقال مطالب و مفاهیم به دانشآموزان روشهای بسیاری وجود دارد اما ما علاوه بر خودمان، دانشآموزان را نیز سر کلاس خسته میکنیم. باید مطالعهمان را دربارهی روشهای تدریس بیشتر کنیم. از بین 4 روش تدریس عمده شامل: مستقیم، تعاملی، مسئلهمحور و انفرادی با توجه به درس بهترین را انتخاب کنیم. بهترین روش تدریس روش تدریسی است که نه دانشآموز را خسته کند و نه دبیر را.
حیطههای آموزشی
آموزش 3 حیطه دارد: حیطهی عاطفی که 6 سبک دارد، حیطهی انگیزشی که 5 سبک دارد و حیطهی روانی-حرکتی که 5 سبک دارد. اگر تدریس ما دانشآموزان را وارد این 3 حیطه کند موفق عمل کردهایم. ما هنوز در حیطۀ عاطفی ماندهایم و صرفاً یادسپاری را به دانشآموز یاد میدهیم. آموزشی که فردای روز امتحان فراموش شود، آموزش صحیحی نبوده است. آموزش باید پایدار باشد و 20 سال بعد هم دانشآموز آن را بداند. شهروند مطلوب شهروندی است که بداند، بفهمد و عمل کند. اگر گفتههای دبیر به تغییر و ارتقای رفتار دانشآموزان تبدیل شود موفق عمل کرده است.
روشهای تدریس معروف:
- روش تدريس سخنرانی
- روش تدريس مباحث
- روش تدريس تکرار و تمرين
- روش تدريس مطالعه مستقل ( انفرادی)
- روش تدريس پژوهش گروهی
- روش تدريس آزمايشگاهی
- روش تدريس مکاشف
- روش تدريس وانمود سازی
- روش تدريس انجام دهيد، نگاه كنيد، ياد بگيريد
- روش تدريس آموزش برنامهای
- روش تدريس ياد سپاری
- روش تدريس بديعه پردازی
- روش تدريس مبتنی بر پيش سازمان دهندهها
- روش تدريس نظريه ناشناخت گرايی
- روش تدريس فراشناخت
- روش تدريس ايفای نقش
- روش تدريس يادگيری كنترل خود
- روش تدريس تسلط ياب
- روش تدريس نمايش دادن
- روش تدريس كنفرانس
- روش تدريس اجرا كردن
- روش تدريس شاگرد – استادی
- روش تدريس توضيحی
- روش تدريس گردش علمی
- روش تدريس اعضای تيم
- روش تدريس حل مساله
- روش تدريس پروژه يا واحد كار
- روش تدريس همياری
- روش تدريس با رشد مغزی
- روش تدريس پرسش و پاسخ
- روش تدريس بازیهای تربيتی
- روش تدريس دريافت مفهوم
- روش تدريس استقرايی
- روش تدريس ديداری – شنيداری
- روش تدريس شبيه سازی
- روش تدريس چند حسی (مختلط)
- روش تدريس كارايی تيم
- روش تدريس قضاوت عملکرد
روشهای تدریس مبتنی بر تعامل:
- روش تدریس مشارکتی
- روش تدریس بحث گروهی
- روش پرسش و پاسخ
یادآوری: البته لازم به توضیح است که از روشهای تدریس مبتنی بر انتقال مستقیم روشهای سخنرانی و نمایش نیز در صورت نیاز استفاده میشود.
روش های تدریس مسئله محور:
- روش گردش علمی
- روش اکتشافی (طرح مفهوم توسط معلم به صورت محدود و ارائهی نظر توسط دانشآموزان از ویژگیهای همان مفهوم)
- روش پروژه محور
- روش مبتنی بر رویدادهای جاری (به خصوص در جغرافیای سیاسی و…) رویدادهای فرهنگی، رویدادهای طبیعی و زیست محیطی، رویدادهای اجتماعی واقتصادی، رویدادهای سیاسی. باتاکید بر اخبار روزمره
از کوچکترین فرصتی برای بیرون از کلاس بردن دانشآموزان استفاده کنید. آزمایشگاه دبیر جغرافیا حیاط مدرسه و طبیعت و محیط است. دانشآموز را به درس علاقهمند کنید. کوچکترین تغییری در رفتار شما موجب تغییر و یادگیری دانشآموزان میشود. 30 سال تدریس با روش سخنرانی نه تنها فرد کارآمدی بیرون نمیدهد بلکه خود دبیر را فرسوده میکند. درکلاس گفتوگو و بحث ایجاد کنید و بحث را جهت بدهید و در انتها صحبتهای دانشآموزان را جمعبندی کنید.
یکی از روشهای پیشنهادی من برای تدریس جغرافیا «گردش علمی» است. این روش الفبای تدریس جغرافیا است. اگر بودجه نیست و مدیر مدرسه هماهنگ نمیکند، از امکانات موجود استفاده کنید. به حیاط بروید، در روستاها به زمینهای اطراف بروید و سعی کنید دانشآموزان مطالب کتاب را مشاهده کنند. آتشفشان مصنوعی کوچک با کمک دانشآموزان بسازید. فرسایش را با آب پاش و شلنگ و… میتوانید بسازید و نشان دهید. این کلاسها به هیچوجه خستهکننده نیستند.
به این روشها «روش پروژه محور» میگویند. بهتر بود برای مباحث مختلف مثالهایی ملموس از کشور ایران آورده شود. کتاب سرخط ماست و ما می توانیم مصداقها و مثالها را از شرایط ملموس منطق و ایران استفاده کنیم. بیشتر مباحث عنوان شده نقد بر کتاب درسی است که نیاز به بررسی در جلسهای دیگر دارد. به نظر میرسد مؤلفان تجربهی تدریس نداشتهاند و مطالبی که تألیف کردهاند درس ندادهاند. اما با این وجود ما به بررسی برخی از این چالشها میپردازیم. یکی از چالشهای عنوانشدهی دبیران «غلبهی مباحث جامعهشناسی به جغرافیایی» است. من هر سه کتاب دهم، یازدهم و دوازدهم را بررسی کردم و به نظر من این نقد وارد نیست چرا که در روابط متقابل انسان و محیط حوزههای اجتماعی وارد شدهاند.
امروزه جغرافیا به محیطهای اجتماعی میرود. همانطور که پزشک و روانشناس در مورد انسان به حریم هم وارد میشوند، در جغرافیا هم، تاریخشناس شهری، جغرافیاشناس شهری و جامعهشناس شهری در عین تخصصی بودن کارشان همپوشانی دارند. فقط ما باید آنقدر دقیق و سنجیده مطالبمان را بیان کنیم و بنویسیم و…که به حریم علوم همدیگر وارد نشویم. ما جغرافیاشناسان و جامعهشناسان در مطالعهی شهر مرزها را گم میکنیم؛ اما در کل هدف مطالعهی شهر است و هرکس از دید خود به بررسی آن میپردازد. جامعهشناس در شهر رابطهی انسانها با محیط و انسانها با انسانها را بررسی میکند و جغرافیادان نیز به شکلی دیگر این کار را انجام میدهد.
خود دبیر باید برای درسش حس ارزشمندی ایجاد کند و این حس را به دانشآموزان و اولیای مدرسه منتقل کند. یکی از 5 ویژگی آموزش جغرافیا واقعگرا بودن است؛ یعنی مثالهای ملموس استفاده کنیم. در قسمتی از کتاب از اصفهان و میاندوآب و بناب (استفاده از دوچرخه) صحبت شده اما عکس برای انگلستان و دیگر کشورهاست. عدم وجود کرۀ جغرافیا در کلاس جغرافیا، آموزش را عقیم میکند. بحث آستانه نفوذ و دامنه نفوذ به نظر صحیح نیست و سبب گنگی تعریف شده است.
- آستانه (حداقل) جمعیتی نفوذ، یعنی حداقل جمعیتی که تقاضای کالا، خدمات یا عملکردی از سکونتگاه دارند.
- دامنه (حداکثر) نفوذ، یعنی بیشترین مسافتی که مردم منطقه برای دریافت خدمات از آن سکونتگاه طی میکنند.
ما در حال حاضر مگالاپلیس یا ابر منطقه نداریم اما مناطقی داریم که در حال تبدیل شدن به مگالاپلیس هستند مثل، تهران، کرج، اسلامشهر، الوند، البرز و هشتگرد در کنار هم که شبکهای را برای کار ایجاد کردهاند.
با توجه به منابع مختلف و حتي لغتنامهها، واژههاي كلانشهر و مادرشهر از واژه لاتين Metropolis اقتباس شده است؛ بنابراين اساسا تفاوتي بين آنها نميتواند لحاظ گردد. مادرشهرها در سطوح مختلف ناحيهاي، منطقهاي، كلان منطقهاي، ملي، فراملي، قاره اي و جهاني شكل ميگيرند و نقش آفريني ميكنند.
مادرشهرهاي جهاني در واقع شهرهاي بسيار تخصصي ميباشند و در آنها ساختارهاي اجتماعي- اقتصادي و همچنين زيرساختهاي ارتباطي به بالاترين حد خود توسعه پيدا كرده است و اين شهرها در سطوح جهاني داراي عملكرد ميباشند. مانند شهرهاي توكيو، نيويورك، لندن و … ؛ بنابراين براي مادرشهر محدوديت خاصي از نظر عملكرد و جمعيت و حوزه نفوذ منظور نميگردد. مادرشهرها از سطح محلي بهعنوان هسته مركزي براي فعاليتهاي خاص تا سطح جهاني و داراي عملكردهاي بسيار تخصصي و داراي حوزه نفوذ جهاني شكل ميگيرد. مادرشهر معادل واژه Metropolis است. اساسا هر واژهاي كه معادل اين واژه آورده شود داراي همين مفهوم عملكردي ميباشد؛ بنابراين در اين حالت تفاوتي را نميتوانيم براي اين دو واژه (مادرشهر و كلانشهر) قائل شويم.
-
بين كلانشهر و مادرشهر از نظر مفهومي با توجه به معادل لاتين آن تفاوتي وجود ندارد. کلانشهر همان مادرشهر است؛ مگر زمانی که ما این دو واژه را از هم جدا کنیم و مثلا بگوییم از این به بعد کلانشهر معادل مگالاپلیس یا مثلا مگاسیتی است. که آن موقع بحث عوض می شود. لیکن در حال حاضر تفاوتی بین آنها وجود ندارد. لیکن این نکته لازم به ذکر است که استعمال کلانشهر برای مادرشهرهای بالای ۱ میلیون نفر جمعیت ( ۱ تا ۸ میلیون) در ایران رایج است.
-
اگر كلانشهر را معادل مگالاپليس بگيريم چه مي شود؟ مفهوم آن عوض ميشود؛ چه بسا بعضي افراد چنين مينگرند.
-
هر واژهای دارای معنای خاص خود می باشد و به پدیدهای خاص اشاره دارد. بنابراین شناخت درست واژهها و معادل سازی درست واژهها برای پدیدههای مختلف نیز در برنامه ریزی موثر و باید مورد توجه قرار گیرد.
-
در حال حاضر ايران 4 مجموعه شهري دارد البته تا حدي همان ناحيه مادرشهري است اما در قالب بحث مديريت كلانشهرها مطرح شده است و عنوان مناطق كلانشهري و گاهي حتي عنوان كلانشهر را نيز يافته اند و اينكه مثلا گاهي گفته ميشود ما در ايران چهار كلانشهر داريم از اينجا نشات ميگيرد. ( مجموعه هاي شهري تهران، اصفهان، تبريز و مشهد )
در ایران به مادرشهرهای بالای ۱ میلیون نفر جمعیت کلانشهر میگویند. لیکن این دلیل بر تفاوت مادرشهر از کلانشهر نمیشود چرا که شهرهای بالای ۱ میلیون نفر، مادرشهرهای بسیار تخصصی می باشند.
دیدگاهتان را بنویسید