بررسی آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان یک علم
3 آبان 1399
ارسال شده توسط کارشناس آموزش مجازی مرکز ترویج علوم انسانی

بررسی آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان یک علم
بررسی آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان یک علم: دکتر محمدعلی فرجاد، نویسندهی کتاب «آموزش و پرورش تطبیقی» به بررسی آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان یک علم پرداخته است
بررسی آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان یک علم بحثی کاملا تازه است، اگر چه تاریخچه ای نسبتا طولانی دارد. آموزش و پرورش تطبیقی به بررسی محتوا و کارآیی نظامهای آموزشی و مقایسه آنها با یکدیگر میپردازد. با این مقایسه، ضمن یافتن نقاط مشترک و مشابه نظامهای مختلف آموزشی، مشخص میشود که هر یک از روشهای گوناگون در دستیابی به هدفهای یکسان تا چه حد از کارآیی لازم برخوردار بوده اند. همچنین، این بررسی، نقاط مخالف و متضاد سیستمهای گوناگون آموزشی و کیفیت کار هریک را روشن میسازد. این خود شیوه ای علمیاست که در علوم طبیعی و بویژه پزشکی، بیشتر به کار میرود. بوفون و کامپر از پیشقدمان اجرای این روش در علوم طبیعی بوده اند.
در این روش، از مقایسه حیوانات با یکدیگر وجوه اختلاف آنها مشخص میشود. به علاوه این شیوه در مردم شناسی نیز برای شناخت خصوصیات خلقی و اخلاقی مردم یک جامعه به کار برده میشود. مارک آنتوان ژولین، اولین کسی است که از این روش در آموزش و پرورش تطبیقی استفاده کرد. او، در سال ۱۸۱۷، کتابی تحت عنوان مقدمه ای بر «آموزش و پرورش تطبیقی » نوشت و در آن نظام آموزشی چند کشور جهان را باهم مقایسه کرد. بر اثر فعالیتهای او بود که بعدها موجبات تأسیس سازمانی جهانی برای جمع آوری اطلاعات در خصوص مسائل آموزش و پرورش و مقایسه آنها، باهم فراهم آمد. در قرن نوزدهم، اطلاعات زیادی درباره مدارس کشورهای گوناگون و روشهای آموزشی آنها جمع آوری شده آمریکائیان در باره آموزش و پرورش در کشورهای اروپایی مطالعات زیادی کردند و تحت عنوان «تعلیم و تربیت دراروپا» آثاری انتشار دادند، به این امید که موجب بهبود روشهای آموزش در آمریکا شود. هوریس من، یکی از متقدمان اینگونه بررسیهای آموزشی بود که به این منظور، مدت شش ماه در کشورهای مختلف اروپا، از جمله انگلستان، اسکاتلند، ایرلند، فرانسه، آلمان و هلند به سر برد و در بازگشت به آمریکا کتابی در اینباره منتشر کرد.
در سال ۱۸۳۱، ويكتورکازین، استاد فلسفه، به دستور وزیر آموزش و پرورش فرانسه از پروس دیدن کرد و گزارشی درباره آموزش و پرورش در آن کشور نوشت و آن را در اختیار دولت فرانسه گذارد. گزارش او به زبان انگلیسی ترجمه شد و مورد استفاده کشورهای انگلیس و آمریکا قرار گرفت. در انگلستان نیز، کسانی که در آموزش و پرورش تطبیقی به عنوان پیشقدم شناخته شده اند یکی آرنولدا ماتیو دیگری سرمایکال سالدر است. این هردو درباره نظامهای آموزشی در اروپا تحقیقات دامنه داری کرده اند.
قرن بیستم، شاهد اوج ترقی مطالعات تطبیقی است. در این زمان، انتشارات و تأليفات ارزنده ای به زبانهای مختلف در اینباره منتشر گردید. اولین نظریه جامع و علمیکه در خصوص آموزش و پرورش تطبیقی ارائه شد، به سر مایکل سالدر تعلق دارد. او در بررسی نظامهای آموزشی گفته است: «عواملی که خارج از آموزش و پرورش و در جامعه وجود دارد، بیشتر از عوامل داخلی آن بر شکل گیری و جریان آموزش و پرورش اثر دارد». او آموزش و پرورش را جریانی فلسفی میداند که از جامعه گرفته شده است. تقلید از روشهای بیگانه را به خیر و صلاح جامعه نمیداند و در این مورد، همه اصالت را به خصوصیات زندگی اجتماعی میدهد فرهنگ ملی را عامل مؤثر در آموزش و پرورش میداند. او اولین کسی است که آموزش و پرورش را از دید فلسفی مورد بررسی قرارداد و بر این نظر خود اصرار ورزيد.
پیشگام دیگر آموزش و پرورش تطبیقی، آی. ال. کندل است؛ او در تحقیقات خود سعی کرد، نظامهای آموزشی را با زمینه های تاریخی ارتباط دهد. به عقیده او: «مقایسه نظامهای آموزشی چند کشور، با توجه به مفهوم اصلی آموزش و پرورش تطبیقی، عبارت است از بررسی روشهای مختلفی که در عمل مورد استفاده قرار میگیرند. این بررسی ممکن است به کمک روشهای آماری انجام گیرد یا مقایسه هزینه های آموزشی در کشورهای مختلف را ماما شود، هزینه های مربوط به خصوصیات مدارس از ساختمان، هزینه سرانه تحصیلی دانش آموزان در سطوح مختلف تحصیلی، و به طور کلی همه هزینه های جاری و غیر جاری آنها و یا به مقایسه روشها و فعالیتهایی بپردازد که در کشورهای مختلف برای مبارزه با بیسوادی اتخاذ میشود و میزان کارآئی هریک از آنها را در عمل بسنجد. از همه اینها مهمتر، مقایسه سیستمهای سیاسی و حکومتی کشورهاست که بر آموزش و پرورش تأثیر مستقیم دارد: کندل در این مقایسه به ناسیونالیسم سهم بیشتری میدهد و آن را پایه و اساس مقایسه میداند.
کندل غرض و هدف از آموزش و پرورش تطبیقی را چنین خلاصه میکند: «منظور از آموزش و پرورش تطبیقی تنها مقایسه سیستمهای موجود نیست، بلکه غرض اصلی از این مقایسه آن است که ما بتوانیم با بررسی سیستم های دیگر، در سیستم مورد نظر خود «رفرم» و دگرگونی به وجود آوریم، روش کندل برای انجام این مقایسه، روش تجزیه و تحلیل است. به این معنی که او سعی میکند در مقایسه سیستمها با هم اختلافات آنها را بیابد و سپس در تجزیه و تحلیل وریشه یابی موارد اختلاف، اصول زیر را در نظر بگیرد:
-
کشف علتهایی که موجب بروز آن اختلافات شده اند؛
-
تجزیه و تحلیل علتهایی که آن اختلاف یا اختلافات را به وجود آورده اند؛
-
کشف راه حلهایی که برای رفع آنها وجوددارد؛
کندل، در سال ۱۹۳۹ در مجله «حقیقات آموزشی » نوشت: «منظور از آموزش و پرورش تطبیقی مانند حقوق تطبیقی، ادبیات تطبیقی با آنونومینطیفی، کشف تفاوتهایی است که در علل آن اختلافات وجود دارد.
محمد مشایخی، در مورد مقایسه نظامهای آموزشی گفته است: «در قرن نوزدهم، مقايسه آموزش و پرورش به این منظور به عمل نمیآید که نتایج مفید یک برنامه با روش تربیتی، که در یک کشور به دست میآید عینا به کشور دیگر منتقل شود. در این فرد، بسیاری از کشورها نظامهای تربیتی معمول در کشورهای دیگر را بی کم و کاست پذیرفتند و قسمت عمده مشکلات کشورهای آسیایی و آفریقایی در قرن بیستم، محصول همین تقلید کورکورانه است که رهبران این کشورها در قرن نوزدهم از نظامهای تربیتی کشورهای اروپایی کرده اند. در آسیا کشور ایران و ترکیه و در آفریقا کشورهای مستعمره شمال آن، نظامهای تربیتی کشورهای غربی را در کشورهای خود معمول داشتند و گرفتار مشکلات فراوانی شدند.
در این قرن، کشورهای اروپایی از قبیل فرانسه، انگلستان، هلند بلژیک در تحميل نظامهای آموزشی خود به کشورهای مستعمراتی بسیار اصرار داشتند. فرمانروایان حکومتهای مزبور تصور میکردند که با تحمیل نظامهای تربیتی خود به مستعمرات، میتوانند از مردم سایر کشورها، بخصوص کشورهای آفریقایی، انگلیسیهای قهوه ای یا فرانسویها و بلژیکیهایی سیاه رنگ بسازند و آنها را به حکومتهایی خود وفادار سازند.
در مورد آموزش و پرورش تطبیقی، توصیه نامه کمیسیون الجزایر در سال 1944، حاوی اطلاعات مفیدی است. تنظیم کنندگان این توصیه نامه که کاملا با سنتها و سوابق فرهنگی ملتهای فرانسه، انگلستان و آمریکا آشنا بودند، سعی کردند برای اصلاح نظام آموزش و پرورش فرانسه از تجارب کارشناسان امور تربیتی انگلستان و آمریکا، در حدی که با هدفهای ملی و فرهنگی فرانسه منافاتی نداشته باشد، استفاده کنند. توصیه نامه این کمیسیون، در تنظیم طرح معروف لانژون والون، که پس از جنگ بین المللی دوم به وسيله ۲۷ نفر از مدیران و محققان آموزش و پرورش فرانسه تهيه شد، بسیار مؤثر بود و نظام آموزش و پرورش فعلی فرانسه بر اساس همین طرح مبتنی است.
در روش جدید استفاده از آموزش و پرورش تطبیقی، تقلید کور کورانه و اصلاحات بی پروا که با سنتهای فرهنگی و سوابق تاریخی کشور بی تناسب باشد، مردود شناخته میشود. در این روش، مطالعه نتایج مفید یا زیان بخش ناشی از عملکرد یک نظام تربیتی در کشوری خاص بدین منظور انجام میگیرد که پیش بینی شود، اگر اصلاحاتی در جهت معینی انجام گیرد، چه نتایجی ممکن است به بار آید. کارشناسان آموزش و پرورش تطبیقی همیشه در نتیجه گیری از مطالعه و تحقیق خود بدین اصل مهم توجه دارند که نتایج مفید یا زیان بخش تربیتی در یک کشور با نتایجی که در کشور دیگر ممکن است به بار آید، هرگز یکسان نخواهد بود.
بنابر عقیده «تئودور رولر» برخی از عوامل و نیروهای مؤثر در نظام آموزش و پرورش کشورها که مطالعه آنها توسط کارشناسان آموزش و پرورش تطبیقی کاملا ضرورت دارد، بدین شرح است:
۱- عقاید سیاسی حاکم بر کشور. علل به وجود آمدن این عقاید و جهت تغيير عقاید سیاسی؛
۲- مبانی سازمان اداری و روش تأمین بودجه آموزش و پرورش؛
٣- نیروها با ترکیبی از نیروها که بر سازمان آموزش و پرورش حاکمند. این نیروها ممکن است از نوع نهادهای مذهبی، اتحادیه های شغلی، سازمانهای محلی، حکومتهای ملی و غیره باشند؛
-
ارتباط آموزش و پرورش با سازمانهای دولتی؛
-
روشهای اساسی سازمان و اداره و تأمین بودجه کشور؛
-
تغییر روشها و نوآوری در آموزش و پرورش
دیدگاهتان را بنویسید