آموزش درس فلسفه برای دبیران علومانسانی

آموزش درس فلسفه برای دبیران علومانسانی
عمقِ محتوا و بالا بودن سطح ادراک فلسفی
بدون شک، فلسفه در ساحت تعلیم و تعلّم نیز مانند ساحت تفکّر، کمابیش به سطحی بالاتر از سطح ذهنی مردم عادی تعلّق دارد و یک سیر عمودی دارد. هیچ انسان چندان بیگانه از فلسفه نیست که نتواند فضای فلسفی را لحظاتی تجربه کند و بیازماید.
هر جا و هر زمان پرسش فلسفی مطرح شود، درنگ و تأمّل فلسفی رخ خواهد نمود. امّا چون دانش آموز سال دهم در ابتدای بلوغ فکری است، طبعاً در وادیِ فلسفه، نوسفر است. این مسافر به تازگی به عالَم تفکّر انسانی گام نهاده، لذا راهروی و راهبریِ این نوسفر، مشکلات خاصّ خود را دارد.
سابقه نداشتن دروس فلسفه و منطق در مقاطع و پایههای پیشین
شاید هیچ درسی در سیر علمیِ دانش آموز ایرانی، اینقدر بیسابقه نیست. دانشآموز تا این سنّ و سال دانشهایی را آموخته و در مواردِ بسیاری اندیشیده ولی شاید هرگز در خودِ دانش و اندیشه، نیاندیشیده است. او بیش از یک دهه در عالم انسانی و در میان انسانها زیسته ولی شاید دربارهی بودن و زیستن درنگی درخور و جدّی نداشته است. دروس و حتّی اندیشهورزیهای او تاکنون اغلب در ساحت فطرت اوّل اتّفاق افتاده است.
سیّال بودن مباحث
مباحث و موضوعات علوم انسانی به طور کلیّ و مباحث و موضوعات فلسفی بالخصوص، سیّال و مهارناپذیر است. بلوغ ابعادیِ پایین دانشآموز به او اجازه نمیدهد این وضعیّت نامتعیّن را تحملّ کند. در این سنّ و سال که به مناسبتِ بلوغ فکری، موجی از شکّاکیّت در ذهن دانشآموز به راه افتاده، وضعیّت مهآلود فضای فلسفیِ کلاس نیز مشکلی دیگر است.
عدم پویایی علمی اکثر مدرّسین
صرف نظر از علل و عواملی که باعث عدم پویایی علمی اکثر مدرّسین اکثر رشتههای علمی در آموزش و پرورش، این واقعیّت تلخ را نمیتوان انکار کرد. ممکن است اشکال از ساختار باشد، یا از شیوة استخدام معلّم یا ضعف مراکز تربیت معلّم و … به هر حال نوعی رخوت علمی در فضای معلّمین و مدرّسین دروس انسانی احساس میشود.
چند گروهی بودن مدرّسان باعث میشود فعالیّتشان در فلسفه کُند باشد
معلّمی که بیش از ۲۴ ساعت در هفته درس داشته باشد، و برخی دروس تدریسیِ او دین و زندگی، ادبیّات عرب و … و برخی دروس تدریسی او فلسفه و منطق باشد، به هر حال برای او دشوار خواهد بود که حقوقِ تخصّصی آموزشی و پرورشیِ این همه درس را که هر یک مقتضا و فضای خاصّ خود را دارد، ادا نماید.
ضعف در روش تدریس مناسب فلسفه و منطق
حساب علّامگی همواره از حساب معلّمی جدا بوده و وضعیّت مطلوب که نادرالوجود بوده، زمانی پیش آمده که این هر دو در وجودِ یک انسان جمع شده باشند. به ضرس قاطع میتوان گفت، در اکثر موارد، مشکل ما مربوط به کاستیهای مربوط به ارتباط و روشها و فنون تدریس و ارزشیابیِ بایسته و مناسبِ دروس فلسفه و منطق است.
وقوف نداشتن بر جایگاه و هویّت دروس فلسفه و منطق
هیچ یک از طرفهای قضیّة آموزش و پرورشِ فلسفه و منطق، هنوز در سطح مناسبی اقناع نشدهاند که فلسفه و منطق، دروسی ویژه هستند و ویژگیهایی بسیار متفاوت از دیگر دروس علوم انسانی دارند. اغلب مردم، دانشآموزان، مدرّسین غیرمتخصّص این دروس و والدین اعتقاد دارند که این دروس، دروسی حفظیاتی مانند دیگر دروساند و تمایزی با بقیّه ندارند.
اگر هم کسانی اجمالاً متوجّه ویژگیهای این دروس باشند، عملاً برخلاف اقتضای آن عمل میکنند. اگر چه این وضعیّت به نحو محسوسی در حال دگرگونی است. آموزش و پرورش کشور در تمامیّت خود به سمت روش فعّال تدریس در حال پیشروی است و این کار در زمینة متون درسی اغلب اتّفاق افتاده است که در مورد تدریس هم باید دیر یا زود اتّفاق بیفتد. امّا برخی دروس مانند دروس فلسفه و منطق نسبت خاصّی با فعالیّت فکری آن همه در سطحی عمیقتر دارد.
فضای کلاس فلسفه و منطق باید فضای آزمایش فکری تمام عیار باشد و از حال یادگیری و یاددهی طوطیوار و انفعالی و سطحی خارج شود. اگر دانش نتوان دانش آموز را در طرح پرسش فلسفی و فلسفیدن مستقیم وارد کرد، نمیتوان مفاهیم و مباحث ژرف فلسفی را با او به اشتراک گذاشت. طبیعت اوّلیّهی هر انسانی مایل به این است که معلومات و اندیشههای آماده را در مغز او بریزند و نه این که خود تولید معلومات و اندیشه کند. این تمایل طبیعی، با توجّه به صعوبت تعلیم و تعلّم و تفهیم و تفاهم فلسفی، مضاعف است.
تغییر اساسی کتب درسی
در چند سال اخیر تحوّل میمونی که در متون درسی اتفّاق افتاده، عبارت است از تغییر کتب درسی که انصافاً این تغییر و تحوّل در مسیر شایسته و بایستهای افتاده است. امّا با وجود این که این خود یک فرصت است از آنجایی که در ذهن و زبانِ مدرّس فلسفه و منطق تحوّل لازم صورت نگرفته، چالش برانگیز است. هنوز بخش قابل توجّهی از مدرّسین از این تغییر استقبال نمیکنند، چرا که مستلزم تحوّل و تلاش ویژه در مدرّس است.
عدم تثبیت کتب درسی
به طور طبیعی وقتی تغییر در کتب درسی رخ میدهد، چند سال طول میکشد تا ثبات و آرامش به عرصه باز گردد. خودِ این نیز بالطّبع یک چالش است، به ویژه برای مدرّسین غیرمتخصّص که مبتلا به این دروس است. درک و مشاهدهی مشکلاتِ محسوس چندان هنر نیست. هنر این است که انسان بتواند وضع موجود را تعلیل و تحلیل کند و برای وضع موعود نیز راهحلهای عملی ارائه نماید. در این راستا پس از توصیف و تبیین چالشها، اینک باید به راهحلهای ممکن و ابعاد و سطوح مختلف پراخت.
فلسفه و منطق
فلسفه مسائل پیرامون «وجود» را بررسی میکند؛ بنابراین، اصل دانش فلسفه را «وجود شناسی» میگویند. در بخش اول کتاب سال یازدهم، چیستی دانش فلسفه و رابطهی آن با زندگی و اینکه موضوع دانش فلسفه وجود است بیان شد. «معرفت شناسی» که دربارهی حقیقت علم صحبت میکند و بخش دوم کتاب یازدهم را تشکیل میدهد، خود بخشی از هستی شناسی به معنای عام آن است؛ زیرا حقیقت علم که «وجود ذهنی» نامیده میشود، خود از اقسام وجود است و این هستی است که به وجود ذهنی و وجود خارجی تقسیم میشود.
مباحث اصلی فلسفه علاوه بر تقسیم وجود به وجود خارجی و وجود ذهنی، مباحثی مانند رابطهی هستی با چیستی، تقسیم وجود به علت و معلول، واجب و ممکن، ثابت و متغیر و… را شامل میشود. یکی از مباحث اولیهی فلسفه تعیین نسبت دو مفهوم هستی و چیستی (وجود و ماهیت) است؛ زیرا این دو مفهوم از پرکاربردترین مفاهیم میان انسانها هستند و معمولا در کنار هم به کار میروند. وقتی کودکی میپرسد « این حیوان چیست؟» میداند که: آن شی موجود است اما از ماهیت و چیستی آن آگاه نیست.
او میخواهد آن حیوان یا حیوانات دیگر را که همه موجودند، بشناسد و از چیستیشان آگاه شود؛ هر چند که این آگاهی کامل نباشد. انسان در هر چیزی که مشاهده میکند دو حیثیت مییابد: حیثیت موجود بودن و حیثیت چیستی داشتن. بنابر عقیدهی ابن سینا وقتی میگوییم «انسان موجود است» تفاوت انسان و وجود فقط در ذهن و از جهت مفهوم است؛ همچنین در دو گزارهی «انسان حیوان ناطق است» و «انسان موجود است» حمل «وجود» بر «انسان» با حمل «حیوان ناطق» بر «انسان» کاملا متفاوت است.
در عبارت «انسان حیوان ناطق است»، «حیوان ناطق» محمول قضیه، در تعریف انسان آمده است؛ پس انسان همان حیوان ناطق است. بدین سان دو مفهوم حیوان ناطق و انسان از یکدیگر جدایی ناپذیرند. هر انسانی حیوان ناطق و هر حیوان ناطقی انسان است. اصولا لفظ انسان برای همین چیزی که حیوان ناطق است به کار میرود؛ همان طور که از واژهی مثلث برای شکل سه ضلعی استفاده میشود و تفاوت آنها صرفا در گستردگیشان است؛ یعنی حیوان ناطق مفهوم گستردهی انسان است.
اگر فرض کنیم وجود و ماهیت عین هم یا جزو هم باشند موجودات خیالی نیز موجود خواهند بود؛ زیرا به صرف تصور هر ماهیتی وجود آن ماهیت اثبات میشود. در حالی که تصور هر ماهیتی برای اثبات وجود آن کافی نیست. توجه ویژهی فارابی و بیان دقیق ابن سینا در بحث مغایرت وجود و ماهیت بدین معنا نیست که فیلسوفان گذشته به این موضوع توجه نداشته اند.
ارسطو در کتاب «ما بعد الطبیعه» وجود را از ماهیت جدا میکند اما به توضیحات کوتاهی اکتفا میکند. اکنون میخواهیم در رابطه با موضوع دیگری از فلسفه با عنوان “تعریف” بحث کنیم. هر گاه تصوری برای ما مجهول باشد برای روشن شدن از «تصورهای معلوم» استفاده میشود تا به چیستی یک مفهوم برسیم این عمل «تعریف» نامیده میشود. از اقسام تعریف میتوان به تعریف لغوی (لفظی)، تعریف از طریق ذکر مصادیق و تعریف مفهومی اشاره کرد.
تعریف لغوی: بیان کردن لفظ با لفظ دیگری که معنای آن برای شنونده شناخته شدهتر باشد. فرهنگ نامهها و لغت و واژه نامهها هر یک مشتمل بر مجموعهای از تعاریف لفظی است. در این شیوه، معنای لغوی یک مفهوم یا مترادفهای آن و یا نحوه شکل گیری لغوی آن بیان میشود. در این شیوه از لغات و اصطلاحات مترادف و آشنا استفاده میشود و به آن «تعریف لفظی» نیز میگویند.
تعریف از طریق ذکر مصادیق: در این تعریف به ذکر نمونهها یا تصاویری از مصادیق مفهوم مورد نظر یا موارد شبیه به آن میپردازیم که به آن تعریف « تعریف به تشبیه» نیز گویند.
آموزش درس فلسفه برای دبیران علومانسانی
از مهمترین مباحث فسلفه و منطق میتوان «استدلال» را نام برد. استدلال یعنی استفاده از قضایای معلوم برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب که قبلا آن را نمیدانستیم. «ترکیب قانونمند قضایای معلوم برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب»؛ اساساً ماهیت استدلال را همین قضایای معلوم میسازند. استدلالها را بر دو دسته تقسیم میکنند: استدلال قیاسی و استدلال استقرایی؛ در استدلال قیاسی مقدمات ضرورتاً نتیجه را در پی دارد و از آن حمایت قطعی می کند و در استدلال استقرایی مقدمات از نتیجه حمایت نسبی میکند. استدلال استقرایی خود به 3 بخش تقسیم میشود: استقرای تمثیلی، استقرای تعمیمی و استنتاج بهترین تبیین.
استدلال تمثیلی: از جزئی به جزئی رسیدن. هر گاه از مقدمهای جزئی به دلیل مشابهت ظاهری با امری دیگر، به نتیجه جزئی دیگری دست یابیم. تمثیل یکی از روشها در توضیح و فهم مطالب است به همین دلیل در علوم مختلف از مشابهت میان پدیدههای مختلف برای توضیح بهتر مطالب استفاده میکنند. استدلال تمثیلی استدلالی ضعیف است و نتایج آن قطعی نیست بلکه احتمالی است و اگر گفته شود در تمثیل نتیجه همیشه قطعی است، میتواند استدلال تمثیلی باعث ایجاد مغالطه تمثیل ناروا شود.
آموزش درس فلسفه برای دبیران علومانسانی
استقرای تعمیمی: هر گاه از مقدمات جزئی به نتیجه کلی برسیم نوع استدلال استقرای تعمیمی است. نتیجه استقرا همیشه یک قضیه کلی است. استقرا بر دو قسم است: استقرای تام و استقرای ناقص؛ در استقرای تام همه اعضاء و مقدمات جزئی را بررسی میکنیم و حکمی کلی میدهیم (نتیجه غیر قابل تردید و یقینی است) و در استقرای ناقص برخی افراد و مقدمات را بررسی میکنیم و حکمی کلی میدهیم (قابل تردید و غیر یقینی است). در استدلالهای استقرایی از اصطلاح «قوی» و«ضعیف» استفاده میشود.
استدلالهای استقرایی از نظر قوت و ضعف متفاوتاند. مبنای اعتماد بر علوم تجربی بر اساس استقرای ناقص است که دانشمندان تلاش میکنند این مبنا را از استدلالهای استقرایی قوی بهدست آورند.
استنتاج بهترین تبیین: بررسی احتمالات مختلف و حذف تبیینهای اشتباه برای رسیدن به بهترین تبیین و کنار زدن سایر احتمالات. چون استنتاج بهترین تبیین نوعی استدلال استقرایی است، پس نتیجه آن قطعی نیست زیرا ممکن است احتمالات دیگر نیز وجود داشته باشد.
استدلال دوری: استدلال دوری تعریف یک چیز با خودش است و چون دایرهوار است آن را استدلال دوری مینامند. استدلال دوری استدلالی باطل است. استدلال دوری را «مصادره به مطلوب»نیز مینامند.
آموزش درس فلسفه برای دبیران علومانسانی
میخواهیم نگاه مختصری نیز به علت و معلول بیندازیم. علت با حصول معلول مرتبط است. دلیل با صدق و کذب گزارهها مرتبط است؛ همچنین علت با ایجاد نیز مرتبط است. دلیل برای اثبات موجه بودن و نبودن گزارهها اثبات میشود. علت و معلول حقیقت یا حقایقی در عالماند و ما فقط کاشف آنها هستیم، اما دلیل یافتههای ما و در واقع دریافتهای شخصی ما در آن دخیل است.
علت به معلول هستی میدهد، در واقع علت زمانی معنا مییابد که معلولی مرتبط داشته باشد. روابط ” بعد از وجود ” بیانگر دلایل نیستند بلکه هر دو رابطهی در وجود و بعد از وجود، علت هستند؛ به این گونه که روابط در وجود علت تامه و حقیقی و روابط بعد از وجود علت ناقصه است. در رابطه با موضوع علت و معلول سوالی با عنوان «رابطه چوب صندلی ساخته نشده و نجار چه نوع رابطهای است؟» مطرح میشود. پاسخهای فراوانی وجود دارد اما از دقیقترین پاسخها میتوان به پاسخ زیر اشاره کرد. وقتی نجار تصمیم به ساخت صندلی میگیرد، بین خود او و چوب رابطهای وجود دارد که این رابطه، رابطهی در وجود نیست بلکه رابطهی بعد از وجود است.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام تدریس فلسفه ومنطق باید دبیر فن خاص داشته باشد واقعا تدریس این دروس نیاز به مهارت خاص دارد طبق ضرب المثل ما کارهرکس نیست خرمن کوفتن گاوخویش میخواهد مردکهن نکته دیگر بیایید یک بارتغیییرات اساسی این دروس انجام بدهید تاهرسال دبیران این دغدغه رانداشته باشند
سلام.با تشکر ازشما عزیزان که این دوره ها محازی دروس را فراهم آوردید،
فیلم های تدریس و دوره فلسفه به سختی دانلود می شد،وبعضی را هم ندیدیم.
لذا خواهشمتدم ترتیبی اتخاذ کنید که این مهم را فراهم نما یید.