آموزش جامعهشناسی برای دبیران

آموزش جامعهشناسی برای دبیران
نظام آموزشی ایران غیردیالوگی و مکتبوار است
فهم و درک مطالب مطرح شده باید به شیوه اقناعی باشد و نه جبری و یا حفظ مطالب به صورت طوطی وار و فقط به خاطر کسب نمره در این درس. دانشآموز در صورتی مطلب را میتواند یاد بگیرد که این مطالب و مفاهیم به تهنشستهای ذهنی وی نزدک باشد.
باید بتواند با واقعیات ملموس و محسوس در جامعه و محیط زندگی افراد مرتبط باشد وگرنه تمامی تلاشهای تدوینکنندهگان و تدریسکنندهگان امری بیهوده بوده و دستاوردی مفید برای آموزش و پرورش وجود نخواهد داشت. بنابراین در پایان هر پایه تحصیلی در جهت ارتقاء سطح دانش و بینش دانشآموزان باید پرسید این دانش و آموزشها چقدر در شکلگیری بینش وی تاثیرگذار بودهاند؟
آیا این آموزشها در همهجا خارج از مرزها هم میتواند برای فرد مفید باشد یا صرفا درکی محدود نسبت به پیرامون در فرد ایجاد کرده و گاهی فرد در قرار گرفتن در خارج از این محدوده دچار تضاد میشود؟ شاید این برمیگردد به فلسفه اصلی آموزش در نظام آموزش و پرورش ایران که در آن صرفا بر آموزش صرف و بیکموکاست تاکید میشود و از پرورش در آن اثری نیست.
آموزش «بانک مانند»؛ بدترین نوع آموزش
آموزش در نظام آموزشی جامعه ما از نوع آموزش «بانک مانند» است که از دانشآموز چیزی نمیخواهد جز اینکه بیکموکاست آنچه به او یاد داده میشود فرا گرفته و در نزد خود نگه دارد و در زمان امتحان دوباره این سپرده را به طور تمام و کمال بازگرداند.
آموزش و پرورش ایران باید مبتنی بر آموزش دیالوگی و تعامل بین دانشآموز و معلم باشد: اینکه این مفاهیم و طرح مسائل چه مثالهایی را در ذهن دانشآموز متجلی میسازد؛ آیا دانشآموز با قرار گرفتن در کلاسها میتواند فرصتی داشته باشد که مطالب را در ذهن خود حلاجی کند و سوالهایی را طرح کند؟ دانشآموز با قرار گرفتن در معرض متون درسی جامعهشناسی باید یک نگاه معقول و منطقی نسبت به جامعه و واقعیات جامعه داشته باشد؛ به عبارت بهتر آموزش و پرورش در قالب تدوین و آموزش مطالب کتابهای جامعهشناسی باید بتواند این دانشآموز را به یک کنشگر فعال تبدیل کند.
اصطلاحات سنگین و ثقیل؛ یکی از عوامل گریز از درس جامعهشناسی
زبان طرح مفاهیم و جملات و واژگان با تلاش بسیار برای اجتناب از استفاده از واژگان غیر فارسی و اصطلاحات اصلی در نظریهها و متون جامعهشناختی تا جایی پیش میرود که نه تنها مفاهیم را غیرقابل فهم میسازد بلکه تناسبی بین تصاویر و مفاهیم و یا بین مفاهیم و تعاریف آنها وجود ندارد و این امر سطح خوانایی و درگیری ذهنی دانشآموز را نسبت به متون کتاب بسیار کاهش میدهد.
به عبارت بهتر طرح مفاهیم، مثالها و تصاویر بایستی امکان تفکر را برای دانشآموز فراهم کند و در پایان هر درس دانشآموز قادر باشد با درک لازم و کافی مطالب سوالهای مطرح شده را پاسخ دهد و در ارائه پاسخهای مختلف قدرت انتخاب داشته باشد و در این راستا از ذهن خود کمک گیرد.
چنین است که دانشآموز میتواند وارد نظام تحصیلی دانشگاهی شود و به عنوان دانشجو ادامه تحصیل دهد در حالی که همین نظام آموزش بانک مانند که امکان هیچ انتخاب، تفکر و تعقل و استدلالورزی بر روی آموختهها را به فرد نمیدهد نمیتواند در تبدیل شدن او به یک دانشجو که فعالانه در کلاسهای جامعهشناسی در بحثها شرکت میکند و کلاسها را زنده و سرحال و پویا نگه میدارد، کمک کند.
طرح مباحث ارزشی و بسیار تفسیرپذیر میتواند نتیجهی عکس داشته باشد
طرح بحث حق و باطل که دارای بار ارزشی هستند و در هر جامعهای معنای مشخص خود را دارند در ذیل درس هفتم کتاب جامعهشناسی (1) در فصل اول تحت عنوان کنش اجتماعی امری سوال برانگیز است؛ اینکه کنشهای انسانی در بستر اجتماعی شکل میگیرند و کنشهای اجتماعی هستند که انسانها را از موجودات دیگر جدا میسازد و نیز کنشهای اجتماعی مبنای شکلگیری پدیدههای اجتماعی گوناگون هستند، شروع بحث فصل اول بوده و بعد به لایههای جهان اجتماعی پرداخته میشود.
وقتی میگوییم کنشهای اجتماعی در تعامل بین انسانها رخ میدهند؛ بنابراین از اراده و قصد آنها صحبت میکنیم. البته این شامل کنشهای غریزی و سپس کنشهای اجتماعی و کنشهای محاسبه گرانه میشود؛ اینکه چند جهان اجتماعی داریم و برخی جهانها از دسترس انسانی خارج هستند و یا وارد کردن بحث امور قطعی و دوگانهها در درون جهان اجتماعی ابهامها و تضادهایی را پیش روی ما قرار میدهد.
در حالی که امور اجتماعی امور نسبی و تعبیر و تغییر پذیر هستند و نمیتوان آنها را به امور قطعی تبدیل کرد. اینجاست که مرز میان علوم انسانی اجتماعی و علوم دینی ارزشی در هم میآمیزد.
هویتسازی؛ مسئلهای مهم و فرموششده
آموزش جامعهشناسی برای دبیران
در کتاب جامعهشناسی، دربارهی مسئلهی «هویت» ما با دو چالش مواجه هستیم: از سویی تلاش میشود علیرغم ادعا مبنی بر تعریف هویت و انواع هویت از جمله هویت فردی و اجتماعی و تعریف گسترده و عام و همه جانبه از هویت، بر هویت خاصی تاکید شد و مرزبندیهایی را در تعریف هویت قرار میدهد.
به همین ترتیب جامعه ایران از استانهای مختلف با زبانها و لهجهها و گویشها و مذاهب مختلف تشکیل شده. حال بایستی بتوان با در نظر گرفتن همه موارد تعریفی جامع از هویت ارائه داد که واجد بُعد ملی، قومی و مذهبی با در نظر گرفتن تعدد و تنوعهای لازم باشد.
«جهان فرهگی» و «فرهنگ جهانی»؛ مباحثی سهل و ممتنع
فصل اول کتاب جامعهشناسی (2) تلاش میکند تفاوت بین جهان فرهنگی و فرهنگ جهانی را به دانشآموز یاد دهد. در اینجا وارد کردن بحث جهان تکوینی یا جهانی که خارج از اراده انسانی میباشد اختلاطی بین مباحث جامعهشناسی با علوم دینی ایجاد میکند؛ اینکه این جهان ذهنی در مقابل و در تعامل با جهان فرهنگی قرا میگیرد. فرهنگی که زائیده دست انسان یا خارج از اراده انسانی است.
آموزش جامعهشناسی برای دبیران
این امر با تقسیم بندی جهان تکوینی به طبیعی و فوق طبیعی در درون مباحث جامعهشناسی انجام شده است. تحلیلهای مربوطه مثالهایی که آورده میشود امور ملموس و قابل دستکاری و قابل تحریف در مقابل امور ناملموس و غیر قابل تحریف در چارچوب درس جامعهشناسی که موضوع بررسی آن پرداختن به امور اجتماعی و کنشهای اجتماعی انسانی است، کمی دانشآموز را دچار سردرگمی میکند. پریدن از این شاخه به آن شاخعه نه تنها به متن غنای لازم را نمیدهد بلکه از ارزش تکتک مفاهیم به تنهایی (در کنار هم قرار دادن آنها ) میکاهد.
آموزش جامعهشناسی برای دبیران
دانشآموزی که باید قدرت فهم و درک و اشرافیت بالایی داشته باشد تا بتواند به راحتی با مطالب ارتباط برقرار کند و معلمی که بایستی اینها را توضیح دهد و سپس تعامل بین جهان ذهنی، فرهنگی و تکوینی کار را برای دانشآموز و معلم بسی سخت میکند.
تکوین و ارتباط بین سه جهان و دیدگاههای مرتبط با آن درست بیان نشدهاند
آوردن دیدگاههای مختلف در ارتباط بین سه جهان، در حالی که با وجود پذیرش مقایسه سه جهان در کنار هم در کتاب جامعهشناسی که پیوسته موضوع بررسی را برای ما یاد آوری میکند، تعریف کامل و بدون نقص از این سه جهان صورت نگرفته، به یکباره و بیمقدمه میرویم به سراغ طرح سه دیدگاه.
التقاط کامل علوم دینی و علوم اجتماعی به بهانه اینکه هر دو علوم انسانی هستند و در نهایت مثال برای ارتباط بین این سه جهان را با کمک گرفتن از فیلم «بچه های آسمان» انجام میدهیم؛ یا آوردن دو سه جمله در مورد یک فیلم و قناعت کردن به یک عبارت خلاصه تحت عنوان فقر شرافتمندانه برای دانشآموزی که در معرض تنوعها قرار دارد، دانشآموزانی با خانوادههای متفاوت و تمایلات مختلف، فیلمی غنی که نیاز به تحلیل نشانهشناسی دارد، میتواند به یک معلم کمک کند برای توضیح دادن به دانشآموز و قانع کردن وی، و یک دانشآموز را برای قانع شدن؟ یک معلم چگونه میتواند فقر شرافتمندانه را برای یک دانشآموز فقیر و غنی به صورت یکسان توضیح دهد؟
آموزش جامعهشناسی برای دبیران
ورود غیر دقیق به «ایسم»ها و مکاتب مختلف، عامل بدبینی دانشآموز
در توضیح «جهان فرهنگی» به «فرهنگ جهانی» میرسیم؛ اینکه ما ادیان را با فرهنگ در هم میآمیزیم. آوردن ژاپن، اینکاها، اسلام و مسیحیت در قالب یک فرهنگ در حالی که برخی دین هستند و برخی فرهنگ یکی دیگر از مشکلات است؛ میتوانستیم از ادیان جهانی صحبت کنیم ولی ما میخواهیم در قالب فرهنگ و در درس جامعهشناسی بحثها را مطرح کنیم.
آوردن گونههایی از فرهنگها که نمیتوانند جهانی باشند چون نگاه سلطهگر دارند؛ مثل صهیونیسم و سرمایهداری. در حالی که این یک نگاه ارزشگذارانه و تقلیلگرا نسبت به تحلیل مسائل است. کشورگشایی عثمانیها در چارچوب همین تحلیل کتاب چگونه میتواند مورد تعبیر قرار گیرد. جهان گشایی در دوران صفویه و حتی ورود اسلام به اروپا، بحث جنگهای صلیبی، همه مواردی ابهام برانگیر و ثقیل برای فهم دانشآموز پایه یازدهم هستند که از بینش سیاسی برخوردار نیست.
همچنین برخی از کشورهای اسلامی هستند که سیستم سرمایهداری در آن وجود دارد مانند مالزی و سنگاپور. این میتواند مثال نقضی برای مباحث مطرح شده تلقی شود. نظام سیاسی و نظام اعتقادی را نمیتوان به جای هم و در کنار هم به صورت نظام واحد تقسیمبندی کرد. مطرح کردن صهیونیسم نیاز به این دارد که معلم مطالعه کرده و به دانشآموز توضیحات لازم را بدهد.
فرهنگ جهانی مطلوب چه ویژگیهایی دارد؟
آوردن سوره ای از قرآن و اشاره به کشتن فردی توسط فرد دیگر و سپس شعری از صائب تبریزی و مولوی و اقبال لاهوری و خواستن از دانشآموز که نقطه اشتراک بین این متون را پیدا کند، و همچنین قرار دادن سخن خداوند در قرآن با یک شعر از یک شاعر و مثال آوردن برای یک مفهوم که باید جامعهشناسی باشد، عجیب به نظر میرسد.
مبحث «بیداری اسلامی» در کتابهای جامعهشناسی درست بیان نشده است
در بحث استعمار و بیداری اسلامی تکلیف مشخص نیست؛ چون شائبهای که وجود دارد مبینی بر قرار دادن داعش در زمره بیداری اسلامی و نوعی مقابله با فرهنگ و مظاهر غرب در این کتاب، امری تامل برانگیز است. در کتاب «افول سکولاریسم و نشانههای آن» افرادی مانند برگر با تاسی از بحث وبر مبنی بر عرفی شدن دین و رشد سکولاریسم در جهان پیشرفته صنعتی، در مقابل بحث افول سکولاریسم و شکل گیری جنبشهای بنیادگرا و یا هزارهگرا را به نوعی پاسخ در مقابل خاصگرایی ناشی از جهانی شدن تلقی میکند و از جنبشهای بنیادگرای یهودی، مسیحی و اسلامی مثال میآورد.
دیدگاهتان را بنویسید