یادگیری اصول تدریس دین و زندگی
17 شهریور 1399
ارسال شده توسط کارشناس آموزش مجازی مرکز ترویج علوم انسانی

یادگیری اصول تدریس دین و زندگی
دوگانگی بین مولف و معلم؛ یکی از عوامل ایجاد مشکل در آموزش درس دین و زندگی
دوگانگی بین مولف و معلم باعث ایجاد مشکلات فراوانی شده است. این دوگانگی یعنی اینکه معلم برای تست زدن سر کلاس میرود؛ هر کتابی که نوشته شود، اگر قرار باشد بر اساس تست تدریس شود مشکل ایجاد میکند. معلم میداند که باید کتاب را بر اساس تعلیمات دینی پیش ببرد ولی دانشآموز میگوید چیزی که مورد نیاز من است این نیست. وقتی معلم میبیند که نیاز دانشاموز تست است، به همان سمت میرود. چون فضای آموزش ما فضایی کنکوری است، آموزش بسیاری از دروس به طور کامل تعطیل میشود. یکی از عمدهترین مشکات ما این است که آموزش ما آموزشی معنادار نیست.
تغییر سیاستگذاریهای کلان تالیف کتب درسی در توان شورای تالیف نیست
شما به عنوان معلم میتوانید از من بپرسید «به عنوان شورای تالیف چه فعالیتی کردی در این زمینه؟» اما نمیتوانید از سیاستگذاریهای کلان درسی از من سوال بپرسید. برای آیات و روایات کنکور، ما با سازمان سنجش سه جلسه برگزار کردیم. بعد از برگزاری این جلسات یک مقدار وضعیت حجم آیات و روایات در کنکور کم شد اما باز هم زیاد است و جای کار دارد.
همخوانیِ ظرف و مظروف آموزشی
یکی از اشکالات موجود، یکی بودن کتاب درسی برای رشتههای مختلف، به خصوص در هنرستان است. این موضوع یکی از دغدغههای ما در دفتر تالیف است. یکی از اصول پذیرفته شده در آموزش این است که محتوای آموزشی باید مبتنی و متناسب با ظرفیت مخاطب باشد. در این خصوص، شورای عالی باید تصمیم نهایی را بگیرد. همکاران ما یک اصل مهم را نباید از یاد ببرند: «آیا هدف باید به ارزشیابی جهت دهد یا ارزشیابی به هدف؟» ما به عنوان معلم دینی، برای تربیت دینی کدام یک را باید ملاک قرار دهم؟
کنکور و سازمان سنجش؛ یکی از سدّ های آموزش دین و زندگی
سازمان سنجش به ما میگوید هدف من ارزشیابی تحصیلی نیست، هدف من این است که دانشجو بگیرم برای دانشجو شدن؛ و هیچ دلیلی نیست که اهداف شورای تالیف را پیگیر باشند. البته این نوع نگاه کاملا خلاف عدالت آموزشی و اهداف تربیتی است. با این حال چه باید کرد؟ شاید مدل «آموزش معنادار» مدلی است که میتواند ما را از این بنبست برهاند. آموزش معنادار به ما میگوید که وقتی میخواهیم چیزی را آموزش دهیم باید بین مفهوم جدید و مفاهیم قبلی ارتباط برقرار کنید.
یادگیری معنادار پایدارسازیِ معناهاست. از دیگر زیربناهای آموزش معنادار، ایجاد نیاز کردن برای دانشآموز است؛ برای ایجاد نیاز کردن باید رابطهای بین مفهوم درس و زندگی روزمره ایجاد شود. ما باید ایجاد سوال کنیم؛ اگر موفق به ایجاد سوال شدیم میتوانیم به آموزش موثر امیدوار باشیم. وقتی برای دانشآموز سوال و خلا ایجاد شود تمام تلاشش را برای پاسخگویی به کار میبندد. تمام ذهن دانشآموز در تمام صحبتهای معلم، یافتن پاسخ است. در بحث آموزش، وظیفهی معلم این است که یک نظام شبکهای از مفاهیم را به دانشآموز یاد دهد؛ مثل تار عنکبوت.
معلم باید شبکهای کار کند نه قطعهای
یکی از مشکلات اساسی معلمها در بحث آموزش، بحث نحوهی آموزش قضا و قدر، همچنین احکام الهی در دنیای امروز و بحث تمدن اسلامی است. برای آموزش درس قضا و قدر باید به کُلیت کتاب درسی توجه کرد. مشکل اینجاست که معلمهای ما قطعهای کار میکنند و پیوستگی را نادیده میگیرند. معلم باید شبکهای کار کند نه قطعهای. کتاب درسی به فکر دینی انسجام میبخشد و شبکه را ایجاد میکند. اگر ما توانستیم این شبکه را ایجاد کنیم، دانشآموز را در برابر شبهات حفظ میکنیم.
نظام شبکهای یعنی اینکه همهی موضوعاتی که ارائه میشود به نحوی به هم وابستهاند. نکتهای که به معلم کمک میکند که هم به دغدغههای آموزشی برسد و هم به کنکور، در نظر گرفتن، مواجهه و رجوع به خود متن است. راه دیگر، مشارکت است. حد اکثر زمانی که دانشآموز میتواند روی بحث معلم تمرکز کند بیست دقیقه است. باید حس دیدهشدن را به دانشآموز بدهیم. نظام شبکهای ایجاد کردن، دادن قدرت تجزیه و تحلیل محتوا به دانشآموز است. باید بین مفاهیم درسی که ارائه میدهیم و تجربیات دانشآموز ارتباط برقرار شود. به طور مثال در بحث قضا و قدر باید برای هر مرحله از آموزش یک سوال مطرح کرد و نسبت هر سوال را با سوال دیگر مشخص کرد.
یادگیریِ اصول تدریس به جای ارائهی تدریس نمونه درس دین و زندگی
دیدگاهتان را بنویسید