نظریه هوش های چندگانه
28 آبان 1399
ارسال شده توسط کارشناس آموزش مجازی مرکز ترویج علوم انسانی

نظریه هوش های چندگانه هلن گاردنر
نظریه هوش های چندگانه: نگاهی به نظریه هوش های چندگانه اثر هلن گاردنر؛ گاردنر در این کتاب به بررسی انواع هوش های بشری می پردازد:
داستان از آن جا شروع شد که گاردنر در حین انجام آزمایشات و تحقیقات عصب – روان شناختی و رشد کودک بود که تعاریف سنتی هوش را مورد سؤال قرار داد. در سالهای ۸۰- ۱۹۷۰ او همزمان در دو مکان در زمینه ماهیت تواناییهای شناختی انسان مطالعه میکرد.
در مرکز تحقیقاتی اختلالات گفتاری دانشگاه بوستون و دیگر در پروژه تحقیقات بنیادی دانشگاه هاروارد گاردنر، در بوستون برای پیدا کردن الگویی از تواناییهای بیماران سکته مغزی تحقیق میکرد، از جمله آسیبهای زبانی، شناختی و احساسی.
در هاروارد او با دانش آموزان معمولی و پرتوان هوشی کار میکرد تا به رشد تواناییهای شناختی آنان پی ببرد. در این تحقیقات بود که او با موضوعی برخورد کرد که دیدگاه روان سنجی هوش قادر به تشریح آن نبود. او در این باره میگوید:
«من هر روز میتوانستم هم با دانش آموزان و هم با بیماران آسیب دیده مغزی در تماس باشم. این باعث شد به یک واقعیت مهم درباره طبیعت انسان پی ببرم: مردم دارای دامنه وسیعی از تواناییها هستند. قدرت یک فرد در یک زمینه به سادگی نشان دهنده توانایی او در سایر کارها نیست. در بسیاری از موارد، تواناییها دارای پراکندگی ناهمگونی هستند. برای مثال، ممکن است یک فرد در یادگیری زبان خارجی مهارت داشته باشد ولی به سادگی نتواند راه خود را در یک مکان نا آشنا پیدا کند یا یک آهنگ جدید یاد بگیرد و یا نتواند بفهمد در یک جمع غریبه چه کسی دارای قدرت است. بر عکس این هم امکان دارد اتفاق بیافتد یعنی عدم توانایی در یادگیری یک زبان خارجی نمیتواند برای پیش بینی موفقیت و یا شکست فرد در زمینههای دیگر شناختی، کافی باشد.»
بالاخره براساس نتایج کار خود با این دو گروه، گاردنر در سال ۱۹۹۹ به این نتیجه رسید که: ذهن انسان شامل یک سری تواناییهای تقریبأ مجزا است، که دارای ارتباطی اتفاقی و غیرقابل پیش بینی با یکدیگرند.
بنابراین ذهن انسان یک ماشین همه کاره منفرد، که همواره با یک قدرت اسب بخار مشخص و بدون وابستگی به محتویات و محیط اطراف کار میکند، نیست. گاردتر دریافت که بسیاری از نظریههای هوش تنها متوجه حل مسئله بوده و خلق آثار انسانی را مدنظر ندارند.
نظریه پردازان این نظریهها میپنداشتند که تعریف آنان از هوش برای هر فرهنگی و باوری بسیار واضح و قابل قبول است. برای پاسخ به این مشکل براساس نظریههای پیشین است که گاردنر در تعریف هوش میگوید که هوش توانایی حل مسئله یا خلق آثاری است که در یک و یا چند محیط فرهنگی مورد قبول واقع شود.
گاردنر در سال ۱۹۹۹ تعریف خود از هوش را به صورت زیر بازنگری کرد:
«توانایی بالقوه زیستی – روان شناختی برای پردازش دادهها که میتواند در یک محیط فرهنگی فعال شده به حل مسئله یا تولید محصولی بیانجامد که در یک و یا چند جامعه و محیط فرهنگی دارای اعتبار و مورد قبول باشد.»
نظریه هوشهای چندگانه دست کم از سه طریق مفهوم ضریب هوشی را به چالش میکشاند:
-
چندین هوش در کار هستند نه فقط یک هوش
-
هوش از طریق کارها، محصولات و عقاید ما نشان داده میشود نه از طریق نمره آزمون
-
چگونگی بیان هوش براساس معیارهای فرهنگی تعریف میشود
دیدگاهتان را بنویسید