نحوهی تدریس دین و زندگی

نحوهی تدریس دین و زندگی
جایگاه والای درس دین و زندگی در بین سایر دروس
باید یک واقعیت تلخی را که در جامعه وجود دارد بپذیریم؛ آن واقعیت هم این است که برخی از دانشآموزان ما که تعدادشان هرچه جلوتر میرویم بیشتر میشود، تنها ساعتی که با دین و فرهنگ دینی برخورد و دیالوگ دارند، همان ساعتی است که در مدرسه در کلاس دین و زندگی میگذرانند.
یعنی به عبارتی برای اولینبار و شاید آخرین بار باشد که دانشآموز با مفاهیم دینی برخورد میکند؛ چون وقتی به خانوادهی این دانشآموزان نگاهی میاندازیم میبینیم که خانوادهها اعتقاد شان را از دست دادهاند، محیطی که این دانشآموزان در آن رشد کرده و بزرگ شدهاند، محیطی مناسب یک جامعهی اسلامی نیست.
همچنین دوستان مناسبی نیز ندارند که در فضای مذهبی نفس بکشند. تنها ساعتی که آموزههای دینی به آنها داده میشود همین ساعت درس دینوزندگی در مدارس است. این اتفاق به خودیِ خود باعث سنگینتر شدن وظیفهی من و شمای معلم میشود.
فردای قیامت این دانشآموز از ما شکایت میکند که اگر تو با لحن بهتری، با توان بیشتری این درس را برای من گفته بودی من وضعیت بهتری داشتم. نقل است از شهید همت که وقتی در کوچه و خیابان جوانی را با وضعیتی نا مناسب میدیدند، اول خود را سرزنش میکردند که نکند من کمکاریای کرده باشم که وضعیت این جوان این گونه است.
ارزش و منزلت آموزش دین
متاسفانه من و شمای همکار به دلیل مشکلات معیشتی و مشکلات زندگی که البته به جا و درست هم هستند، از یاد میبرند که برای چه چیزی تدریس این درس را انتخاب کردهاند و جایگاه این درس را فراموش میکنند و به طور قطع، این بزرگترین آفت برای این درس است.
پیامبر مکرم اسلام زمانی که میخواستند حضرت علی را برای تبلیغ به یمن بفرستند، به ایشان فرمودند یا علی! اگر فقط یک نفر به دست تو هدایت شود، ارزشش از هر آنچه که خورشید بر آن میتابد بیشتر است.
جالب است، پیامبر به این موضوع اشاره میکنند که اگر و تنها اگر یک نفر به دست شما هدایت شود ارزشش بسیار بسیار زیاد است؛ از اینجا میخواهم به جایگاه معلم اشاره کنم که چقدر با اهمیت است.
ناامید نشدن از تربیت دینی دانشآموزان
من به دلیل مسئولیتی که دارم با دبیران زیادی گفتگو میکنم. متاسفانه فضایی که به جامعهی معلمان حاکم است فضایی نا امیدانه است. همیشه اعتراض میکنند که دیگر دانشآموزان تربیتپذیر نیستند و به حرف ما حتی گوش هم نمیدهند. نکتهای که من و شما به عنوان دبیر باید به آن توجه داشته باشیم این است که در آموزش دین نا امید شدن و دست از کار کشیدن سم و خسران بزرگی است.
یکی از چیزهایی که باعث به وجود آمدن این فضای نا امیدی شده است، مقایسهی جوانان و دانشآموزان این دوره و دورههایی که خود ما در آن فضا بودیم است. این باور باوری غلط است. ما وقتی بخواهیم دو چیز مختلف را با هم مقایسه کنیم باید زمینههای قیاس را هم در نظر آوریم.
در زمانهای که ما جوان بودیم شرایط گناه و معصیت بسیار سخت بود. در کل، شرایط گناه و معصیت برای جوان امروزی به مراتب بیشتر از دورهای است که ما در آن بزرگ شده و رشد کردهایم. به همین دلیل باید به خودمان و به جوان امروزی حق دهیم؛ نا امید نشویم و هر روز با انگیزهی بیشتری در کلاس درس حاضر شویم.
تفاوت روش تدریس دین و زندگی با سایر دروس
یکی از اساسیترین سوالاتی که از من پرسیده میشود این است که چطور باید این درس را تدریس کرد و اگر کتاب یا فیلمی هست که میتواند ما را رهنمون باشد معرفی کنید. هیچ کسی منکر فیلم، کتاب، اینفوگرافی یا روشهای دیگر آموزشی نیست؛ اینها روشهای خوبی برای انتقال مفاهیماند، اما اینها مستحبات و تزیینات کار ماست.
درس دینی دارای یک اسکلت و چهارچوب تدریسی است که همکاران باید به آن توجه داشته باشند؛ آن اصل مهم هم چیزی نیست جز عمل به آموزهها توسط مدرس. روشهای مرسومی که در سایر کلاسها جواب میدهند، در درس دینی باید با اصل عمل به آموزهها همراه گردد تا تاثیرگذار باشد. یعنی اگر بخواهیم درسی که میدهیم برای دانشآموزجذاب و قابل فهم باشد، باید خود به آن آموزهها عمل کنیم. پس مهمترین روس تدریس درس دین و زندگی عمل کردن آموزگار به آموزههایی است که خود به دانشآموزان میآموزد.
به طور مثال، دانشآموزان در درس شیمی ترکیب دو ماده را از آموزگار خود میآموزند؛ بعد از آن، آموزگار آنها را برای تجربه کردن آن یادگیری به آزمایشگاه میبرد و همان دو ماده را با هم ترکیب میکند و دانشآموزان میبینند که آنچه معلمشان گفته است درست بوده؛ اما آزمایشگاه درس دین و زندگی کجاست و چیست؟ آزمایشگاه درس دین و زندگی رفتار و عمل معلم به آموزههای خود است؛ در این رفتار و عمل است که حرفهای شما اثبات میشود.
رفاقت و دوستیِ بین معلم و دانشآموزان
مشکلی که ما معلمها با آن مواجه هستیم این است که با دانشآموزان رفیق نیستیم و احساس میکنیم که حتما باید فاصلهای بین ما و دانشآموز باشد و اجازهی صمیمی شدن را به دانشآموز نمیدهم؛ یا اصلا نوع رفتارهایمان با دانشآموزان طوری است که آنها حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند صمیمی شوند.
به طور مثال، چرا بچهها انقدر تحت تاثیر دوستان و همسالان خود قرار دارند؟ یکی از مهمترین دلایل این موضوع این است که آنها را نصیحت نمیکنند، سرزنش نمیکنند، بلکه رفیقشان هستند.
چرا بچهها انقدر تحت تاثیر حرفهای پدربزرگ و مادربزرگ هستند؟ آنقدر که از آنها حرفشنوی دارند از منِ پدر یا منِ مادر حرفشنوی ندارند؛ چرا؟ دلیل این موضوع چیست؟ چون برخلاف خیلی از ما پدر و مادرها، آنها با بچهها رفیق هستند و خیلی از موانعی که ما برای آنها ایجاد کردهایم را پدربزرگ و مادربزرگ ایجاد نمیکنند.
همین است که اگر ما با دانشآموزمان رفیق شویم، خیلی از مشکلات کلاس و آموزش خود به خود حل میشود. امام صادق روایتی را از قول پیامبر نقل میکند که «انسان به مرام و آیین رفیقش است»؛ اگر رفیق انسان خوب باشد، او نیز به همان اندازه خوب است و اگر رفیقش ناباب باشد او نیز ناباب خواهد شد.
عجله نکردن در نتیجه گرفتن از کار تربیتی
نکتهی مهمی که باید ما دبیران دینی به آن توجه داشته باشیم این است که کار تربیتی مانند پازلی است با قطعات مختلف؛ وقتی این قطعات کامل کنار هم چیده شوند آن فرد به نقطهی مطلوب میرسند.
تا وقتی که این قطعات ناقص هستند ما هیچ دورنما و تصویری از تاثیر کار تربیتی نمیبینیم. ولی وظیفه و تکلیف من و شمای دبیر این است که تا وقتی که این دانشآموز تحت آموزش من و شماست یک یا دو قطعه از پازلِ شخصیت دینی او را کامل کنیم؛ شاید در سالهای بعد آموزگار دیگری، استاد یا رفیق دیگری سر راه او قرار بگیرد و باقیِ قطعات این پازل را به اندازهی وسع خود تکمیل کند.
گاها میبینیم دهها سال زمان میبرد که پازل شخصیت دینی فرد شکل بگیرد و به نقطهی مطلوب و مورد انتظار برسد؛ یعنی گاهی تکلیف ما فقط این است که تکمیل کنندهی بخشی از این پازل باشیم. به این ترتیب ما نباید این انتظار را داشته باشیم که کار آموزشی و پرورشی ما بلادرنگ و بلافصل نتیجه داشته باشد.
کار تربیتی و پرورشی کار مهم و زمانبری است اما قطعا آن بذری که من و شمای معلم در دل و جان دانشآموز میکاریم یک جایی به ثمر خواهد نشست.
خوشاخلاقی معلم و دبیر دینی
خداوند متعال در جایی به پیامبر میفرمایند: «ای پیامبر! اگر تو انسان تند و بد اخلاقی بودی مردم از اطراف تو پراکنده میشدند». یعنی پیامبر خدا که تمام اعجازها را در اختیار دارد نیز اگر تند خو و بد اخلاق میبودند، مردم حرف و کلام ایشان را نمیپذیرفتند.
حالا اگر مقایسه کنیم، پیامبر خدا که همهی ملائکه و اعجازها در خدمت ایشان بود، خدا میفرماید اگر خوش اخلاق نبودی مردم از اطراف تو پراکنده میشدند؛ چه رسد به من و شمای معلم که قابل مقایسه با وجود نازنین پیامبر اسلام نیستیم. در نتیجه ما باید بسیار بیشتر خوشاخلاق و صبور باشیم.
همه چیز را همهگان دانند
برخی از دبیران به محتوای کتاب درسی اعتماد کامل ندارند؛ به این معنا که فکر میکنند مطالب مطرح شده در کتاب کم است. ما قبول داریم که مطالب کتاب به دلیل کمبود وقت تدریس در این حد بیان شدهاند، اما سعی شده سرفصلهای مهمی که دانشآموز باید با آن آشنا شود را بگوییم؛ بله، ممکن است سرفصلی را با توجه به شرایط خلاصه بیان کنیم اما اصلا اینگونه نیست که بگوییم مطلبی که لازم بوده دانشآموز فرا گیرد را در سرفصلها قرار نداده باشیم.
اگر به موردی نپرداختهام دلیلش این است که در سیر آموزش دینی خیلی تاثیرگذار نبوده و نامرتبط با بحث بوده، یا مطلب در حد ذهن و فکر دانشآموز آن پایهی تحصیلی نبوده است.
بیان مطالب ضعیف و غیرمعتبر از سوی دبیر؛ آفت تدریس
گاهی اوقات میبینیم که دبیر در آموزش دین، خود دچار عوامزدگی است. به طور مثال در گروههای مختلف دیران دینی در فضای مجازی بارها و بارها دیده شده است که روایتهایی غیر معتبر بیان میشود و دست به دست میگردد؛ خب ما از دبیر دینی انتظار داریم که به این روایات جعلی و یا دستکاری شده واکنش نشان دهد نه اینکه خود باعث اشاعهی آن شود. یا بعضا دیده شده است که دبیران دینی آیهها و روایتهای مختلفی را به عنوان درمانکنندهی دردهای مختلف معرفی کردهاند.
خب بله، قرآن شفاست؛ اما نباید آیات قرآنی را به این مسائل تقلیل داد. خود پیامبر و ائمه هنگام بیماری به طبیب مراجعه میکردند. طبق بررسیای که انجام شده است، این روایات حداکثر سابقهای که دارند مربوط به هشت قرن پیش هستند، یعنی شش قرن بعد از پیامبر ساخته شدهاند که در بررسیهای تکمیلی متوجه شدهاند که مربوط به شبه جزیرهی هند و صوفیان آن مناطق بوده است. خب، تمام این روایات ضعف سند دارند و نباید در کلاس به دانشآموز گفته شود.
شهید مطهری در کتاب «سیری در سیرهی نبوی» بارها از ضعف سند در این روایات گفتهاند.
نقد کتاب درسی؛ نه در حضور دانشآموز
دبیری به هر دلیلی مطلبی را در کتاب درسی قبول ندارد؛ اگر در حضور دانشآموز شروع کنیم به «غلط»خواندن متن کتاب درسی، در ذهن دانشآموز این «غلط» به کل کتاب درسی تسری مییابد؛ یعنی با وارد کردن نقد سنگین به بخشی از کتاب در حضور دانشآموز، باعث تضعیف و ضایع شدن کل کتاب درسی میشویم. یعنی معلم که بنای ذهنیاش بر خیر و اصلاح بود، کاری کرد که اعتماد دانشآموز به تمام مطالب کتاب از بین برود.
جای مناسب بیان این مطالب در کلاس درس و در حضور این دانشجو نیست؛ بلکه در جلسات شورای دبیران و در حضور سایر معلمان یا مولفین کتاب درسی است. در این محافل دبیر میتواند تا جایی که میتواند کتاب را نقد کند.
کنکوری کردن درس دین و زندگی باعث تقلیل محتوای والای آن میشود
نگاه کنکوری به کتاب دینی باعث به وجود آمدن نگاه ابزاری به کتاب دین و زندگی میشود و دیگر نه دبیر و نه دانشآموز به این موضوع فکر نمیکنند که هدف از تالیف این کتاب چه بوده است.
وقتی ذهن دانشآموز پر میشود از اصطلاحات کنکوری، دیگر وقعی به سایر اهداف این درس نمیگذارد. ما به عنوان دبیر باید درس دین بدهیم نه دینی درس دهیم. بله، ممکن است دبیری در کنار تدریس خود، سوالات کنکوری هم مطرح کند؛ یعنی در کنار درس دین، درس کنکور هم بدهد؛ این ایرادی ندارد، اما اینکه همه چیز را فدای کنکور کردن اشتباهی بزرگ و دردناک است.
نحوهی تدریس دین و زندگی
باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم
راجع به بحث ارث و دیه، من همکاران را ارجاع میدهم به کتاب «نظام حقوق زن» از شهید مطهری؛ این کتاب، کتابی فوقالعادهای است. چیزی که مایلم روی آن تاکید کنم این است که اگر من و شمای دبیر بتوانیم شبهاتی که به وجود آمده اند را به خوبی و بدون پرخاشگری پاسخ دهیم، باعث نزدیکی و شیفتگی دانشآموزان به مطالب و آموزههای دینی میشویم؛ چون دانشآموز در آن لحظه ما را نمایندهی تمام و کمال دین میبیند و از ما انتظار پاسخ درست دارد. همینطور میتوانیم با جواب دادن به این شبهات، دانشآموزان را متوجه این مطلب بکنیم که دشمنان اسلام و دین چقدر مطالب را وارونه نشان میدهند.
دیه و ارث؛ بحثی همیشه داغ
در بحث دیه و ارث، همیشه این سوال را شما از دانشآموزان بپرسید که چرا دیهی زن نصف مرد است؟ بعد بپرسید که این دیهای که مقرر شده است قرار است به دست چه کسی برسد؟ حالا این موضوع را پیش بکشید که دو برابر دیهی مرد قرار است به همسر و فرزندان او برسد؛ یعنی در اینجا اسلام و برای زن اهمیت و ارزش بیشتری قائل شده است. تببین درست مسئلهی دیه یا ارث به حل و برطرف شدن شبهه کمک میکند.
در مسئلهی ارث هم به همین شکل است: اسلام مقرر کرده است که ارث مرد دو برابر زن است؛ خب، مرد این پول را خرج چه کسی میکند؟ خرج زن و فرزند خود میکند. یعنی این پول اضافه را از آنجایی به مرد میدهد که میداند او زندگی را متکفل است و باید نانآور خانوادهای باشد. در مسئلهی حجاب و عفاف نیز وضعیت مشابه است؛ یعنی باید مسئله را ابتدا درست دید سپس به آن پاسخ داد.
در مسئلهی حجاب اتفاقا رویکرد اسلام اصلا این طور نیست که زن را در خانه محبوس کند؛ اگر اینطور بود دیگر چه نیازی به احکام حجاب بود؟ اتفاقا چون اسلام خواهان حضور زن در جامعه است احکام حجاب وجود دارد. یعنی اصلا حکم حجاب برای اجتماع است، وگرنه بودن در خانه که حجاب نمیخواهد! در بحث زنان و خانهداری نیز شبهاتی وجود دارد که به آن میپردازیم.
فضیلت خانهداری و مدیریت منزل بالاترین ارزشی است که خدا به زن اعطا فرموده است. همهی افراد حاضر در جامعه با جامدات و نباتات سر و کار دارند؛ اما خداوند به مادر و زن این شرافت را داده است که مهندسی زندگی انسان را انجام دهد.
چه افتخاری بالاتر از این که خداوند فرموده که من تربیت انسان را در اختیار زن قرار میدهم. اصلا در غرب، زن مطلوب زنی بود که خانهداری میکرد؛ بعدها با غالب شدن نظامهای سرمایهداری در دنیا و نگاه ابزاری به زن و سوءاستفاده از او، معیارهای جامعه نیز عوض شد.
نحوهی تدریس دین و زندگی
قدر و قضای الهی؛ بحثی همیشه چالشبرانگیز
اولین چیزی که باید در رابطه با این موضوع بدانیم این است که اصلا معنای قدر و قضا چیست؟ در کل، ویژگیهای ذاتیِ هر پدیده را قدر میگویند. به طور مثال پدیدهای همچون خورشید؛ میزان حرارت آن، جِرم آن، حرکت آن، زمان شکلگیری و از بین رفتن آن، همهگی در زیرمجموعهی قدر قرار میگیرند؛ یا به طور مثال انسان؛ استعدادهای او، سرمایههای او، ویژگیهای شخصیتیِ او، تمام اینها جزو تقدیرات اوست.
قضا در اصطلاح به معنای «تحقق یافتن و حتمیت پیدا کردن است». کلمهی «قاضی» مشتق شده از قضاست. این تفکیکی که ما در بحث قدر و قضای پدیدهها قائل میشویم، تفکیک رتبی است؛ یعنی رتبتا اول ویژگیها شکل میگیرند و بعد تحقق مییابد. اما در عالم واقع چون بحث زمان و مکان برای خداوند متعال به مانند انسان مطرح نیست، تا ارادهی الهی بر چیزی واقع میشود آن چیز به وجود آمده است. نحوهی تدریس دین و زندگی
تاکید میکنم که در اینجا بحث زمان مطرح نیست؛ چون زمان هم یکی از مخلوقات خداوند است. این تکیک فقط برای درک موضوع و مطلب است. قضا و قدر متحد با وجود اشیا است؛ سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا قضا و قدر مانع اختیار انسان است یا خیر؟ آیا اینکه پدیدهها از جمله انسان، یک سری ویژگیها را داراست، اختیار ما را محدود میکند یا توسعه میدهد؟
دراینجا ما باید برگردیم به تعاریفی که از قضا و قدر داشتیم: باید به دانشآموز بگوییم که هر پدیده و مادهای یک سری ویژگیها دارد و یک سری قوانین بر آن حاکم است؛ اگر ما این قوانین و ویژگیها را بشناسیم اتفاقا اختیار ما شکوفا میگردد؛ چون میدانیم چطور باید با آن پدیده برخورد، کنترل و هدایت کنیم.
بحث دیگری که در رابطه با قدر و قضا مطرح میشود، بحث رابطهی قدر و قضا با سرنوشت انسان است. در اینجا باز این شبهه پیش میآید که «چون قوانین خاصی بر جهان حاکم است و طبق این قوانین، مشخص است که ما در چه مسیری حرکت میکنیم و چون قوانین الهی تغییر نمیکنند پس سرنوشت ما محتوم است و ما قدرت هیچ مانوری را در سرنوشت خود نداریم». نحوهی تدریس دین و زندگی
در اینجا هم با توجه به معنای اصلی قدر و قضا، میتوانیم این جواب را به دانشآموز دهیم که اتفاقا برعکس است و انسان نه یک سرنوشت بلکه سرنوشتهای متعددی را در پیش روی خود دارد و باید در دوراهیها و چندراهیها باید انتخاب کند. هر انتخابی، قدر و قضای مربوط و خاص خود را دارد.
نحوهی تدریس دین و زندگی را کامل و بخوانید و بشنوید.
دیدگاهتان را بنویسید