روش تدریس درس روان شناسی

روش تدریس درس روان شناسی
هاوارد گاردنر؛ شناخت انواع هوش
هوش معمولا به عنوان تواناییهای بالقوهی عقلانی تعریف میشود؛ چیزی که با آن زاده میشویم، چیزی که قابل اندازهگیری است و ظرفیتی که تغییر دادنِ آن دشوار است. اما در سالهای اخیر دیدگاههای دیگری نسبت به هوش پدید آمده است. یکی از این دیدگاهها، نظریهی «هوش چندگانه» است. در سال 1904 وزیر آموزش پاریس از روانشناس فرانسوی و همکارانش خواست تا با ایجاد روشهایی پی ببرند کدام دسته از دانش آموزان دورهی ابتدایی در معرض ناکامیتحصیلی و نیازمند توجه بیشتر هستند؛ نتیجه تلاشهای این افراد تدوین اولین آزمون هوش بود؛ این مفهوم بعدها به اختصار IQ نامیده شد.
تقریبا 80 سال بعد «هاوارد گاردنر» به ما کمک کرده است که با شناخت انواع هوشها بتوانیم توانمندیها و شایستگیهای خودمان را در برخورد با چالشهای قرن حاضر به کار گیریم . گاردنر نظریهاش را در کتاب «قابهای ذهنی: نظریهی هوش چندگانه» در سال 1983 ارائه کرد. به عقدهی او همهی انسانها دارای انواع مختلفی از هوش هستند. طبق نظریهی گاردنر برای بهدست آوردن تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد نباید تنها به بررسی ضریب هوشی او پرداخت بلکه انواع هوشهای دیگر او مثل هوش موسیقیایی، هوش درون ﻓﺮدﯼ، هوش ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ-ﻓﻀﺎﯾﯽ و هوش ﮐﻼﻣﯽ- زﺑﺎﻧﯽ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﯾﺪ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد.
گاردنر به ما کمک کرده است که با شناخت انواع هوشها، در واقع بتوانیم شایستگیها و توانمندیهای خود را در برخورد با چالشهایی که در قرن بیست و یکم، عصر حاضر، با آنها مواجه میشویم بیشتر کنیم. گاردنر به طور غیرمستقیم با شناسایی انواع هوشها به ما کمک کرد تا بتوانیم با تمامی مسائلی که در طول زندگی خود با آنها مواجه میشویم، برخورد سازنده، منطقی و موثری داشته باشیم. در واقع این توضیحات نتیجه و مروری بر مطالب گذشته بود. هشت هوش گاردنر تحت عنوان «هوشهای هشتگانه» شناخته میشوند.
تجسم کردن به کمک هوش تجسمی
از شما میخواهم که چشمهایتان را ببندید و تمام مطالب گفته شده را در ذهن خود تجسم و تصویرسازی کنید. حال چشمهایتان را باز کرده و تصاویر ایجاد شده در ذهنتان را بازگو کنید. برای حل یک مسئله، هزاران راهِ نرفته وجود دارد؛ به همان معنای قالب شکنی. تکنیک بستنِ چشمها که در بالا از شما خواسته شد، یکی از تکنیکهای هوش تجسمی یا فضایی است. این روش، تنوعی برای نحوهی تدریس است، به این گونه که پس از یک ربعِ ساعت تدریس یا مطالعه، به دانشآموزان اجازهی بستنِ چشمها و تجسم کردن تمام مطالب گفته شده، داده شود. این روش، روش راحتی است؛ زیرا نیازی به تجهیزات ندارد و به راحتی در نحوهی تدریس، تنوع ایجاد میکند. مولفه اصلی آن توانایی درک درست جهان به صورت بصری و ایجاد تغییر در برداشتهای ابتدایی است.
روش تدریس درس روان شناسی
در مدارس ما اکثر هوشها به خاک سپرده شدهاند!
آنچه تا به حال، قبل از گاردنر، در سراسر مدارس دنیا وجود داشت، دو نوع هوش از هوشهای هشتگانه بود. در حال حاضر در مدارس کشور ما نیز اینگونه است. یکی از این هوشها، «هوش تحصیلی» است؛ هوش تحصیلی شامل «هوشهای منطقی-ریاضی» و «کلامی-زبانی» است. در میان دانشآموزان رشتههای ریاضی و تجربی، هوش «منطقی-ریاضی» و در میان دانشآموزان رشته های انسانی و دیگر رشته ها، هوش «کلامی-زبانی» غالبتر است. مجموعهی این دو هوش را هوش تحصیلی میدانیم. تقریبا میتوان گفت هفت هوش دیگر در مدارس ما به خاک سپرده شده است.
کاربرد هوش ریاضی در روانشناسی
برای به کارگیری هوش «منطقی-ریاضی» در درس روانشناسی، باید به تعریفها توجه کرد. دو نوع تعریف داریم: تعریف مفهومی و تعریف عملیاتی. در بخش روش تحقیق از کتاب درسی باید تعریف عملیاتی به کار برده شود؛ زیرا در رابطه با علم و فرضیهها سخن گفته است. برای به کارگیری هوش «منطقی-ریاضی» در درس روانشناسی باید از تعاریف عملیاتی استفاده کنیم.
برای درک آسان از مثال استفاده میکنیم: تعریف عملیاتی از هوش تحصیلی که شامل هوشهای «کلامی-زبانی» و «منطقی-ریاضی» است، نمرهای است که دانشآموز در هوشهای «کلامی-زبان»ی و «منطقی-ریاضیِ» فرم 80 سوالی گاردنر کسب میکند. تعریف عملیاتی، تعریفی واضح و دقیق است که نمرهای دارد و کلی نیست؛ برای مثال، هوا خیلی سرد است: این تعریفی کلی و مبهم از هوا است و میان نظرات افراد تفاوت ایجاد میکند؛ پس تعریف عملیاتی نیست بلکه تعریف مفهومی است. اما اگر بگوییم امروز 26 دی ماه در شهر تبریز دمای هوا 3 درجه زیر صفر است، تعریف عملیاتی است. در کتاب درسی روانشناسی تنها در فصل اول که در رابطه با روشهای علمیو تحقیق سخن میگوید و دقیق بودن اهمیت دارد، میتوان از تعاریف عملیاتی استفاده کرد؛ اما بقیهی تعاریف، تعاریف مفهومیاست.
نقش معلم در جذابیت کلاس درس
شخص معلم میتواند با توجه به شرایطی که دارد و روندی که طی میکند، تعاریفی را در ارتباط با موضوع درس از خود طرح کند. این تعریف باید یک ساختار مشخص و منطقی داشته باشد که به آن تعریف عملیاتی میگویند. این گونه به نظر میرسد که تفکر منطقی، تفکر علمی و هوش فضاییِ دانشآموزان رشته ریاضی قویتر است. با وجود تمام نقصهای کتاب درسی، معلمان بهتر است سعی کنند با تنوع در روشها، با برقرار کردن ارتباط سازننده با دانشآموزان، با ایجاد اثر مثبت در دانشآموزان، با کمک به درک بهتر مفاهیم با ارائه مثالهای متعدد توسط دانشآموزان و با استفاده از تواناییهای مختلف دانشآموزان، کتاب درسی را کاربردی کنند.
روش تدریس درس روان شناسی
برای مثال اگر در پاسخ به سوال دانشآموزی با این عنوان که «این درس از کتاب در کدام یک از مراحل زندگی کاربردی است؟» به جای سرزنش کردن، او را تشویق به پیدا کردن پاسخ سوال خود کنیم، این کتاب را کاربردی و این درس را برای دانشآموز جذابتر کردهایم؛ علاوه بر این میتوان در شروع کلاس روانشناسی، از فیلمهای انگیزشی استفاده کرد و از دانشآموزان درباره هدف و موضوع فیلم سوال کرد. این فیلم کوتاه روی نگرش و باورهای اولیه دانشآموزان از درس روانشناسی اثر میگذارد.
همچنین بهتر است در جلسهی اول از کلاس، دربارهی روانشناسی از نظر دانشآموزان صحبت کرد و از درس دادن خودداری کرد؛ زیرا این درس برای عموم جذاب است. معلمان باید این نکات را در خاطر داشته باشند که اجرای این روش در متونی مناسب است که محتوای مربوط به هر فرد در گروه، ارتباطی با محتوای قبل و بعد از خود نداشته باشد (بسیار جزئی باشد) و همچنین در تمام مراحل اجرای روش، حضور، نظارت و راهنمایی معلم لازم و ضروری است.
تقویت هوش منطقی-ریاضی
هر جایی که بتوان اطلاعاتی را طبقه بندی کرد و آنها را به شکل نمادی و عددی نشان داد، میتوان از هوش «منطقی-ریاضی» استفاده کرد. این هوش مستلزم شناسایی الگوها و روابط منطقی، گزاره ها و قضایا، توابع و دیگر امور انتزاعیست. یکی از راههای پرورش هوش «منطقی-ریاضی»، چرتگه است. در واقع در چرتگه علاوه بر هوش «منطقی-ریاضی»، هوش فضایی نیز پرورش مییابد؛ برای مثال اگر ماشین حساب را برای محاسبات به کار ببریم، تنها از هوش منطقی-ریاضی استفاده کردهایم؛ اما اگر چشمهایمان را ببندیم و به کمک تجسم کردن محاسبات را انجام دهیم، علاوه بر هوش «منطقی-ریاضی» از هوش فضایی نیز استفاده کردهایم. افرادی که هوش «منطقی-ریاضی» بالایی دارند به عنوان دانشمند، ریاضیدان، برنامهنویس کامپیوتر، مهندس و حسابدار موفق خواهند بود.
تقویت هوش کلامی-زبانی
این هوش توانایی به کارگیری ماهرانهی ساختار زبان، آواشناسی، معنا شناختی و جنبههای عملی زبان را شامل میشود. اگر برای مثال از دانشآموزان خلاصهی درس و مطلب گفته شده را بخواهیم، هوش کلامی-زبانی آنها را به کار بردهایم. همچنین برای پرورش استعداد دانشآموزان در زمینه نویسندهگی و شعرسرایی و… از هوش کلامی استفاده میکنیم. این روشها که نیاز به هیچ ابزار و تجهیزات خاصی ندارد، تکنیکهای هوش «کلامی-زبانی» است. افرادی که هوش کلامی-زبانی بالایی دارند به عنوان نویسنده، روزنامهنگار، وکیل و معلم موفق خواهند بود.
هوشِ موسیقیایی؛ هوشِ خاموش
متاسفانه در سیستم آموزشی ما هیچ استفادهای از «هوش موسیقیایی» نمیشود. میان موسیقی و یادگیری ارتباط مثبت و مستقیمی وجود دارد؛ به گونهای که طبق تحقیقات انجام شده بیشتر دانشآموزانی که از همان دوران کودکی وارد عرصه موسیقی شدهاند، در درس های خود نیز به موفقیت رسیدهاند. تحقیقات بسیار نشان داده است که موسیقی در اختلالات یادگیری در کودکان بیمار نیز تاثیرات چشمگیری داشته است؛ به طوری که این دانشآموزان به کمک موسیقی قدرت یادگیری بیشتری خواهند داشت. افرادی که در آواز خواندن قدرت بیشتری نسبت به سایرین دارند، از هوش موسیقیایی بالاتری برخوردار هستند.
این افراد باید از حواس پنجگانه و به خصوص از حافظهی شنیداری خود نیز به خوبی استفاده کنند. افرادی که دارای هوش موسیقیاییِ خوبی هستند، تجسمِ قوی دارند و جهت یابهای قویای نیز هستند. این هوش مستلزم شناسایی ریتم، ارتفاع یا ملودی و طنین یک قطعه موسیقی است. افرادی که هوش موسیقیایی بالایی دارند به عنوان خواننده، آهنگساز، موسیقیدان، معلم موسیقی و رهبر ارکستر موفق خواهند بود.
ورزش در کلاس درس
به استفاده کردن از هوش فضایی برای نشان دادنِ یک مفهوم، «هوش عملکردی» میگویند. در واقع هوشهای چندگانه به تنوع در یادگیری کمک شایانی میکنند. از تکنیکهای هوش «بدنی-جنبشی» میتوان به انجام فعالیتهای بدنی سر کلاس درس اشاره کرد؛ به این صورت که هر قسمت از درس که برای دانشآموزان قابل درک بود، دستهایشان را روی شقیقه و قسمتی از درس که قابل فهم نبود، دستهای خود را پشت سرشان بگذارند. تئوریِ تکنیکهای گفته شده را در هر جایی میتوان مطالعه کرد اما مهمْ به کارگیری آنها با این امکاناتِ محدود است. یکی از مهمترین چالشها در رابطه با این تکنیک، کنترل و مهار کردنِ دانشآموزان است؛ به گونهای که تمام کلاس به صورت یکدست در انجامِ این تکنیکها همکاری کنند.
به تفاوتها احترام بگذاریم تا به همدردی برسیم
با توجه به تفاوتهای افراد بهتر است از تمام هوشهای هشتگانه برای یادگیری استفاده کنیم. یکی از پایههای رویکرد MI، تئوری هوشهای چندگانه، تفاوت افراد با یکدیگر است. همانطور که به تعداد انسانهای روی کرهی زمین، اثر انگشت داریم، انسانها با یکدیگر متفاوت هستند؛ پس باید به این تفاوتها احترام بگذاریم. به ظرفیت درک و فهم احساسات دیگران «هوش بین فردی» میگویند. هوش بین فردی به ما کمک میکند تا یکدیگر را بفهمیم، احساسات و دغدغههای افراد را تشخیص دهیم و از این طریق بتوانیم به همدردی برسیم. این هوش مستلزم شناسایی حالات چهره، صداها، ایما و اشارات، توانایی تشخیص انواع مختلف نشانههای بین فردی و توانایی پاسخگویی صحیح به این نشانهها با روش عملی است. افرادی که هوش میان فردی بالایی دارند به عنوان فیلسوف، روانشناس، مشاور، فروشنده و سیاستمدار موفق خواهند بود.
ایمپتی و سیمپتی
در روانشناسی با دو اصطلاح آشنا میشویم: «ایمپتی» و «سیمپتی»؛ ایمپتی همان همدلی است. همدلی به این معنا که شخصی شرایط فرد دیگری را به طور کامل درک و آنها را تجربه کند؛ به عبارت دیگر با کفشهای او راه برود. سیمپتی همان همدردی است؛ به اینگونه که با گریههای دوستی نزدیک ما نیز گریه کنیم. با توجه به این تعاریف یک روانشناس نباید همدردی کند، بلکه در زمینه هوش میان فردی، روانشناسان تلاش میکنند با کفشهای مراجعه کنندهگانِ خود راه بروند و ظرفیتِ خود را در درک و فهمِ احساساتِ دیگران بالا ببرند. برای مثال اگر بخواهیم از هوش بین فردی در کلاس بهره ببریم و آن را تقویت کنیم از گروهبندی دانشآموزان استفاده میکنیم. معلمان از هوش بین فردی قویتری بهره میبرند؛ زیرا این هوش، هوش تعاملی، تاثیر و تاثر متقابل است. تکنیکهایی که در این زمینه به کار میبریم نیز، تاثیر و تاثر متقابل است.
خودشیفته بیمار است
«هوش درون فردی» یعنی ظرفیت درک و فهم احساسات، انگیزهها و خواستههای خودم. این هوش مستلزم داشتن تصویر روشنی از تواناییها و محدودیتهای فردی، آگاهی از حالات درونی، مقاصد، انگیزهها، خلق و خو، تمایلات، قدرت خویشتنداری، انضباط فردی، ادراک و اعتماد به نفس و همچنین عزت نفس است. افرادی که هوش درون فردی بالایی دارند به عنوان نویسنده، فیلسوف، نظریهپرداز و دانشمند موفق خواهند بود.
در روانشناسی بالینی بحثی تحت عنوان اختلالات شخصیتی وجود دارد. نمونهای از این اختلالات، شخصیتهای همیشه از خود راضی هستند. یکی از ویژگیهای این شخصیت، قبول نداشتنِ اشتباهات و نقصهای خود است. برای روانشناسان بالینی، یکی از زیباترین بحثها همان بحث اختلالات شخصیتی است؛ زیرا این افراد علاوه بر قبول نداشتن و نپذیرفتن بیماری خود، دیگران را بیمار میدانند. یکی از تکنیکهای هوش درون فردی سر کلاس، تفکر درباره کاربرد مبحث درسی در طول زندگی خودمان است. به برداشتهایی که فرد از خود، زندگیِ خود، روشهای یادگیری خود و… میکند، فراشناخت میگویند.
دوستدارِ محیط زیست باهوش است
«هوش طبیعتگرا» نیز یکی از هوشهای هشتگانه گاردنر است. این هوش به معنی مهارت در شناخت و طبقهبندی گونههای مختلف گیاهان و جانوران و محیط فردیست. از ویژگیهای این هوش میتوان به طبیعت دوست بودنِ افراد اشاره کرد؛ به گونهای که فرد با هوش طبیعتگرا، به زیبایی اطراف خود اهمیت قائل است و بوسیله گل و گیاهان محیط اطراف خود را زیبا میکند. افرادی که هوش طبیعتگرای بالایی دارند به عنوان حفاظت از محیط زیست، زیست شناس، باغبان و مزرعهدار موفق خواهند بود.
روش تدریس درس روان شناسی
علم یا عرفان
در هوش نهم از هوشهای گاردنر که «هوش فلسفی» نام دارد، شخص بیشتر از اطرافیان به تفکر عمیق در مورد جهان هستی مانند مسائل فیلسوفانه و معنای زندگی و اینکه چرا به دنیا آمده ایم و به کجا میرویم و…..میپردازد. به پاسخ این سوال که «چگونه امکان دارد که فردی خاص مانند پیامبران طیرالعرض کنند؟» میپردازیم. در ابتدا هوشهای گاردنر هشتگانه بود اما با گذر زمان بر تعداد هوشهای او افزوده میشود. نام دیگر هوش فلسفی، هوش هستی است. هر سوالی که در رابطه با معنای زندگی، معنای مرگ و… مطرح میشود، مربوط به هوش فلسفی است.
پرورش هوشهای نُهگانه
ما میتوانیم درسها و مباحث مختلف را به وسیلهی شیوههای متفاوت از هوش بدنی-جنبشی گرفته تا تجسم مطالب به صورت تصویری و دیداری، تدریس کنیم. کاربرد نظریهی گاردنر حتی در آموزشِ ریاضی نیز امکانپذیر است. در این حین سوالی مطرح میشود که آیا آزمونهای هوشی درست و معتبر هستند یا خیر؟ گاردنر معتقد است که بسیاری از هوشهای نهگانه را در صورت وجود استعداد بیولوژیکی میتوان تا مقداری تقویت کرد و پرورش داد.
معرفی کتابهای روانشناسی
کتابهای مفیدی را در این راستا میتوان معرفی کرد از جمله کتاب «صد راهکار در مهارتهای اصلی تدریس» از دکتر ناصر ملکی که کتابی کاربردی، کوتاه و زیباست. کتابی دیگر تحت عنوان «زندانیانِ ذهن» یا “زندانیانِ باور” ترجمهی خانم دکتر زهرا اندوست، کتابی شناختی دربارهی خود است. این کتاب علاوه بر زیبایی دارای ترجمهی روان است.
دیدگاهتان را بنویسید